سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

91/7/26
8:27 ص

امشب خدا لطف نهان خود هویدا میکند

امشب تفاخر فرش بس بر عرش أعلا میکند

امشب دو تا را جفت هم ، از صنع یکتا میکند

یعنی علی ماهِ رخ زهرا تماشا میکند

با چشم دل در صورت او سیر معنا میکند

امشب حسد بر خاکیان ، بی حد برند افلاکیان

خندان چمن ؛ رقصان دمن ؛ خوشدل زمین ؛ خرم زمان

 

در دست اسرافیل بین ، صورش شده ساز و دُهُل

با نور، دعوتنامه بفرستاده هادیّ سُبُل

امضا ، ز ختم المرسلین ؛ گیرندگان ، خیل رُسل

هر کس که آید همرهش نی دسته گل ؛ یک باغ گل

در آمد و شد اولیا، در رفت و آمد انبیا

ای غصّه و ای غم برو ؛ ای شوق و ای شادی بیا

 

 

از بهر این ساعت زمان لحظه شماری کرده است

وز بهر این وصلت زمین نابردباری کرده است

چشم فلک شب تا سحر اختر شماری کرده است

ایوب دهر از شوق امشب، بی قراری کرده است

دست خدا ، وجه خدا را خواستگاری کرده است

امشب علی ،آن عدل کل بر عق کل داماد شد

شاگرد ممتاز نَبی ، داماد بر استاد شد

 

خوان کرم مخلوق را دعوت به مهمانی کند

صد نعمت از رحمت خدا بر خلق ارزانی کند

وز طور موسی آمده تا آنکه در بانی کند

آید خلیل ،آرد ذبیحِ خود که قربانی کند

یوسف گرفته مِجمر و اسپند گردانی کند

کرّوبیان در هلهله، قدوسیان در همهمه

عیسی به دنبال علی، مریم کنار فاطمه

 

امشب به ملک اهل دل مولی الموالی ، والی است

بر سینه غم دست رد زن، شب موسم خوشحالی است

شام سیه بختی شد و روز همایون فالی است

کوثر،کنار ساقی کوثر علیّ عالی است

زهرا به خانه بخت شد، جای خدیجه خالی است

امشب به روی مرتضی ، لب های زهرا خنده کرد

آن دل گر از غم مرده بود، از خنده ی خود زنده کرد

 

میخانه باز و هرکسی جام مکیّف می زند

ناهید، پا می کوبد و تندر به کف دف می زند

رنگین کمان چون مشتری خود را در این صف می زند

لبخند وصل امشب چه خوش کوثر به مصحف می زند

آری نه تنها خاکیان ، هر آسمان کف می زند

منشین غمین امشب دلا، شادی دل کن بر ملا

خیز و مِس خود کن طلا ، آیینه ات را ده جلا

 

عقد علی و فاطمه در آسمان بسته شد

در آسمان بسته شد در کهکشان ها بسته شد

زین نرگس و سوسن دگر چشم و زبان بسته شد

راه یقین ها باز شد ، پای گمان ها بسته شد

بازاریان حُسن را ، دیگر دکان ها بسته شد

خورشید و ماه و آسمان،آیینه گردانی کنند

چون در زمین خورشید و ماهی نورافشانی کنند

 

بزمی که حق آراسته الحق تماشایی بُوَد

جبریل مأمورست و فکر مجلس آرایی بود

میکال از عرش آمده گرم پذیرایی بود

چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود

درشهر یثرب لاجرم، خوش گِرد هم آیی بُوَد

خیل مَلک از عرش ، سوی فرش فرش آورده اند

بهر جلوس انبیا پَرهای خود گسترده اند

 

امشب زشادی هر وجودی خویش را گم کند

گردون تماشای زمین با چشم اَنجُم می کند

دریای لطف سرمدی ، بی حد تلاطم می کند

اهل زمین را آسمان غرق تَنَعُّم می کند

هر غنچه بهر وا شدن چون گل تبسم می کند

امشب که گاه شادی بی حدّ و بی اندازه شد

با دست جانان دفتر عشق علی ، شیرازه شد

 

امشب صدف، بر گوهری ، یک بحر گوهر می دهد

یک گوهر اما از دو عالم پر بهاتر می دهد

صرّاف کل ، دردانه ای بر دُرج حیدر می دهد

خود دست دختر را پدر بر دست شوهر می دهد؟

نی نِی ، فلک خورشید را بر ماه انور می دهد؟

تبریک گو بر مصطفی جبریل از دادار شد

زهرا امانت باشد و حیدر امانت دار شد

 

امشب علی در خانه خود شمع محفل می برد

کشتی عصمت ، نا خدا را سوی ساحل می برد

مشکل گشای عالمی، حل مسائل می برد

انسان کامل را ببین ، با خود مکمل می برد

هم آن به این دل می دهد ؛ هم این از آن دل می برد

با نغمه ی جادویی اش ، داوود مداحی می کند

با خامه مانی کِی توان این نقش طراحی کند

 

چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان

خورشید و مه تبریک گو بر وصلت و پیوندشان

شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان

لبخندشان دارد نشان از خاطر خرسندشان

شیعه مبارک باد گو ، بر یازده فرزندشان

ای شیعه ، دست افشان شو وتبریک بر دلها بگو

بر پای خیز و تهنیت بر مهدی زهرا بگو

 

ای ساقی کوثر کنار خود بهشتی رو ببین

قامت قیامت را نگر طوبا ببین مینو ببین

زین پس هلال خویش را در آن خَم ابرو ببین

هم روز را در چهره او ، هم شب را در آن گیسو ببین

هم لاله زار رو ببین ، هم نافه بارِ مو ببین

هر چند ماهِ رُخ عیان امشب به تو آسان کند      

                                                                                                روزی رسد کز چشم تو رُخسار خود پنهان کند. 
علی انسانی  

  

91/7/25
12:49 ع

عده ای بی سر و پا، دور و برش خندیدند

 پاسخ ناله و سوز و جگرش، خندیدند

 مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار

 همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

 همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید

 به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

 درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف

 دست می برد به سوی کمرش، خندیدند

 آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین

 همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

 یک نفر نیست که از خاکِ سرش بردارد

 بر نفس های بدون اثرش خندیدند

 زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است

 بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند

 دست پا می زند و نیست کنارش پدری

 تا ببیند به عزای پسرش خندیدند

 کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود

 لشگری دور تن مختصرش خندیدند

 هر چه می گفت حسین "یاولدی یاولدی  ..."

 عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

قاسم نعمتی


  

91/7/25
12:47 ع

یارب به سینه تاب نمانده ز یاد تو

 شرمنده ام که یار ندارد جواد تو

 موسی به طور بهر مناجات می رود

 من مانده ام به حجره ی در بسته یاد تو

 باب المرادم و اَجَلم مژده می دهد

 آقا بیا که فاطمه داده مراد تو

 مادر بگو به همسر نامهربان من

 باید چگونه جلب کنم اعتماد تو

 وقتی امام تشنه ز دل ناله می زند

 آبی رسان که می رسد آخر به داد تو

 اطراف محتضر که کسی کف نمی زند

 چندان وفا نمانده به لبخند شاد تو

 محشر جواب مادر ما را چه می دهی

 این بغض و کینه نیست شفیع معاد تو

 دور امام هلهله کردن روا نبود

 گویا به اهل کوفه کشیده نژاد تو

 حتّی کسی نبود که گرید به حال من

 بابا بیا که جان بسپارد جواد تو

 جدّ غریب! بال کبوتر نخواستم

 باشد جواد گریه کنِ خانه زاد تو

محمود ژولیده


  

91/7/25
12:46 ع

وقت دریا شدن و موسم باران شده است

 

 روضه ات شکر دوباره به من احسان شده است

 

هر کسی گریه کند غربت بی مثل تو را

 

 هم نفس با نفس شاه خراسان شده است

 

من بمیرم که به جان دادن تو می خندند

 

 اثر زهر به جسمت چو نمایان شده است

 

یک طرف زهر هلاهل طرفی هلهله ها

 

 چقدر برجگرت زخم، فراوان شده است

 

سهم آب تو زمین خورد؛ لبت خورد ترک

 

 آب از خشکی لب های تو گریان شده است

 

تا سر بام کشیدند تنت را به زمین

 

 بی سبب نیست که گیسوت پریشان شده است

 

شکر گیسوی تو را پنج? دشمن نکشید

 

 دشمنت پیرهن کهنه ات از تن نکشید

محسن حنیفی


  

91/7/9
12:52 ع

آنقدر لیاقت ما برای دیدن حضرت کم  شده است که موجب شده بعضی این ملاقات را غیر ممکن بدانند. آیا این دیدار امکان دارد؟ اگر امکان دارد پس چرا در برخی احادیث به مدعیان ملاقات لعنت فرستاده شده است؟

 آیت الله بهجت پاسخ پرسش های ما را داده اند؛

 "هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصی خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک  !

 عده ای بودند که گویا حضرت غائب(علیه السلام)در پیش آنها حاضر وظاهر بوده است؛مثل اینکه با بی سیم با آن حضرت ارتباط داشتند وجواب از ناحیه ی او می شنید ند!..[1  ]

 مرحوم مقدس اردبیلی و سید بحرالعلوم (( ره)) که احتمال دروغ درباره ی آن ها نمی رود ، عبارت (( فعلیه لعنه الله )) یعنی ( لعنت خدا بر او باد ) را قبول ندارد و می گویند : آن مربوط به بابیت و ادعای مهدویت است   .

 با این که ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصی ، امر اختیاری ما است . به خلاف ظهور فرج عمومی . با این حال چرا اهمیت نمی دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط بر قرار کنیم و از این مطلب غافلیم ولی به ظهور و دیدار عمومی آن حضرت اهمیت می دهیم   !

 و حال این که اگر برای فرج شخصی به اصلاح خود نپردازیم ، بیم آن است که در ظهور آن حضرت از او فرار کنیم ! چون راهی که می رویم را هکسانی است که اهم و مهمی قائل نیستند ."[2  ]

 جزیره خضراء موضوع جالب دیگری ست که نظر آیت اله بهجت را در مورد آن می خوانیم؛

 "آیا جزیره خضراء یک جای ثابتی است؟ یا این که هر کجا حضرت باشد آن جا جزیره خضراء است؟  !

 موید نظر دوم این که حضرت خضر (علیه السلام) که از آب حیات نوشیده هر کجا رود آنجا سبزه می روید ! کما اینکه درباره حضرت خضر (علیه السلام) است که هر کجا ذکر شود و نام او برده شود آن جا حاضر است! هر وقت او را یاد کردید به او سلام کنید  .

 آیا امکان دارد که حضرت حجت (عجل الله) که از او بالاتر است چنین نباشد؟  ! دل اهل ایمان سبز و خرم و پایگاه حضرت حجت (عج) است[3] قلب مومن جزیره خضراء است  ...

 قلب ها از ایمان و نور معرفت خشکیده است قلب آباد به ایمان و با خدا پیدا کنید تا برای شما امضاء کنیم که امام زمان (عجل الله) آن جا هست."[4 ]

 نظر آیت الله بهجت در مورد مسجد مقدس جمکران چیست؟

 "عده ای از پاکان و نیاکان با حضرت صاحب (عج) سوال و جواب می کنند وحاجت می طلبند و جواب می گیرند و در مسجد جمکران صدای آن حضرت را می شنوند. آقایی را در بیداری دیده بودم,در خواب به من فرمود:چرا به مسجد جمکران نمی آیی؟

 آقایی که زیاد به مسجد جمکران میرود ,می گفت :آقا را در مسجد جمکران دیدم . به من فرمود :به دل سوختگان ما بگو برای من دعا کنند. بعد یک مرتبه از نظرم غاءب شد نه این که راه برود و کم کم از نظرم غائب شود.. همین آقا هفته ی قبل از آن هم حضرت را در خواب دیده بود.

 یکی از سادات که عمامه هم ندارد و روضه می خواند و مسئله می گوید ؛ اخیرآ هم نزدیک مسجد جمکران خانه گرفته و همانجا زندگی می کند؛ مکرر آن حضرت را دیده که پس از بیرون آمدن از مسجد جمکران غائب می شوند.

 افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!

 چنان که به آن آقا فرموده بود: این ها که به این جا آمده اند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتى دارند: خانه، زن، فرزند، مال، اداى دین؛ ولى هیچ کس در فکر من نیست!

 آرى، او هزار سال است که زندانى است، لذا هر کس که براى حاجتى به مکان مقدّسى مانند مسجد جمکران مى رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطه ى فیض، یعنى فَرَج خود آن حضرت را از خدا بخواهد.

 ما معتقدیم این مشاهد مبارکه و مساجدی نظیر مسجد جمکران ، بی نیاز از معرّفی هستند .ما بر این اعتقاد هستیم اگر کسی بگوید رفتیم و چیزی در آنجا ندیدیم ، به حسب ظاهر باید گفت :از روی اعتقاد صحیح نرفته است یا برای امتحان رفته یا همین طوری رفته است .به هر حال بهترین معرّف این اماکن ، خودشان هستند

 


  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
رهگذر[99]
 

آنچه اندیشی پذیرای فناست/آنچه در اندیشه ناید آن خداست


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ