سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

91/7/25
12:49 ع

عده ای بی سر و پا، دور و برش خندیدند

 پاسخ ناله و سوز و جگرش، خندیدند

 مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار

 همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

 همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید

 به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

 درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف

 دست می برد به سوی کمرش، خندیدند

 آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین

 همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

 یک نفر نیست که از خاکِ سرش بردارد

 بر نفس های بدون اثرش خندیدند

 زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است

 بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند

 دست پا می زند و نیست کنارش پدری

 تا ببیند به عزای پسرش خندیدند

 کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود

 لشگری دور تن مختصرش خندیدند

 هر چه می گفت حسین "یاولدی یاولدی  ..."

 عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

قاسم نعمتی


مشخصات مدیر وبلاگ
 
رهگذر[99]
 

آنچه اندیشی پذیرای فناست/آنچه در اندیشه ناید آن خداست


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ