سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

92/1/24
10:9 ص

 1

سرمایه گذاشتیم ما  در نیزه

     در تیر سه شعبه  زره  و سر نیزه

  شمشیر فروشی بزرگی زده ایم

باید برود این همه سر بر نیزه  !

 

 2

ما را چه شده؟چرا همه خاموشیم؟

با آل یزید دست  در  آغوشیم

حالا که نمی رویم همراه حسین

شمشیر به دشمنان او نفروشیم

 

 3

نسکافه و آب میوه ای می نوشم

با حوصله کفش هام را می پوشم

از خیمه صدای العطش می آید

من می روم آب معدنی بفروشم

  4

یک عمر تو زخم های ما را بستی

هر روز کشیدی به سر ما دستی

شعبان که به نیمه می رسد آقا جان  !

ما تازه به یادمان می آید هستی  !

 

 5

 

هم چاه سر راه تو باید بکنیم

هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم

این نامه ی چندم است که می خوانی

داریم رکورد کوفه را می شکنیم

 

 6

 

هر چند که خسته ایم از این حال نیا !

شرمنده! اگر ندارد اشکال نیا!

ما خط تمام نامه هامان کوفی است

آقای گلم زبان من لال نیا!

 

7

 

سر تا سر جان ما پر از تب نشده

چون جام جنون ما لبالب نشده

ما منتظریم ماه کامل بشود

دور قمری چهارده شب نشده

 

8

 

هر چند که بیمار تو هستیم همه

دیوانه ی دیدار تو هستیم همه

بین خودمان بماند آقا عمری است

انگار طلب کار تو هستیم همه

 

9

 

هر روز به ما اگر که سر هم بزنی

بر ریشه ی خواب ما تبر هم بزنی

آقا تو که خوب می شناسی ما را

زنگ در خانه را اگر هم بزنی...

 

10

 

ازمزرعه های کوچک بعضی ها

برچیده شود مترسک بعضی ها

آقا خودمانیم چه کیفی دارد

وقتی بزنی به برجک بعضی ها

 

11

 

این مرد که در ره است باید او را...

می ترسم اگر سر زده آید او را...

از هر که سراغ او گرفتم دیدم

در شهر کسی نمی شناسد او را

 

12

 

ای قبله ی ابرهای بار آور تو!

دریا به نماز ایستاده در تو

باران که گرفته است تسبیح به دست

دارد صلوات می فرستد بر تو

13

این سنگ خدایان که تبر می شکنند

روزی که بیایی از کمر می شکنند

بردار تبر را و بزن ابراهیم!

بت های بزرگ زودتر می شکنند

14 

من با تو چقدر ساده رفتم بر باد

تو نام مرا چه زود بردی از یاد

من حبه ی قند کوچکی بودم که

از دست تو در پیاله ی چای افتاد

15

بستیم به روی عشق، درهامان را

چیدیم به دست خویش پرهامان را

او آمده ما خبر نداریم، ای کاش

از برف درآوریم سرهامان را

16
آن روز حسین یک صدا زینب بود

آیینه غیرت خدا زینب بود

زینب زینب زینب زینب زینب

آن روز تمام کربلا زینب بود

آن روح زلال و صیقلی زینب بود

آیینه غیرت علی زینب بود

هرچند امام و مقتدا بود حسین

پیغمبر کربلا ولی زینب بود


مشخصات مدیر وبلاگ
 
رهگذر[99]
 

آنچه اندیشی پذیرای فناست/آنچه در اندیشه ناید آن خداست


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ