91/4/13
9:50 ص
به گریه های بدون صدا دلم تنگ است
قسم به ندب? «آقا بیا» دلم تنگ است
ستاره می چکد از خلوت شبان? من
به وسعت هم? گریه ها دلم تنگ است
شکسته بال و پرم در هوای دلتنگی
قفس نشین شده ام بی تو تا دلم تنگ است
تو نیستی متعلق فقط به خوبان که
شبی به خلوت من هم بیا دلم تنگ است
به حلقه های ضریح مجعد زلفت
گره زدم دل سرگشته را دلم تنگ است
چه می شود که شبی میهمانتان باشم
برای خیم? سبز شما دلم تنگ است
شبیه عطر بهشت است عطر سردابت
برای خانه تان، سامرا دلم تنگ است
قسم به پرچم مشکی روض? ارباب
برای دیدن کرب و بلا دلم تنگ است
یوسف رحیمی
91/4/13
9:49 ص
تا طرب خانه کنی بیتِ حَزَن بازرسان
ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف
این زمان یوسف من نیز به من بازرسان
رونقی بی گل خندان به چمن باز نماند
یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان
از غم غربتش آزرده خدایا مپسند
آن سفرکرد? ما را به وطن بازرسان
ای صبا گر به پریشانی من بخشائی
تاری از طرهی آن عهد شکن بازرسان
«شهریار» این دُر شهوار به دربار امیر
تا فشاند فلکت عقد پرن بازرسان
محمد حسین تبریزی (شهریار)
91/4/13
9:49 ص
از آن زمان که داغ تو بر دل نشانده ایم
از دیده جای اشک فقط خون فشانده ایم
یک تار موست فاصله ی بین ما و مرگ
تنها به شوق دیدن تو زنده مانده ایم
شب ها گذشته است که در خواب دیده ایم
این دست را به دامن دلبر رسانده ایم
از لحظه ای که صاحب دل شد محبتت
هر کس به جز تو را ز دل خویش رانده ایم
وقتش شده که پا به دو چشمان ما نهی
گرد و غبار ز آینه ی دل تکانده ایم
یا لیتناست زمزمه ی صبح و شام ما
از کاروان خون خدا باز مانده ایم
تا جان به پیکر است فدایی رهبریم
این درس در کلاس ابالفضل خوانده ایم
رضا رسول زاده
91/4/13
9:48 ص
وقتی که به دل عشق تو کامل بنشیند
واجب برود، شور نوافل بنشیند
تو رو به رویم باش که ثابت شود این نقل :
آیینه به آیینه مقابل بنشیند
پیش آی و تجلی کن و بردار و بسوزان
تا دغدغه ی طی مراحل بنشیند
هر ذره به اندازه ی خود نور بگیرد
دیوانه به رقص آید و عاقل بنشیند
کی صورت ماه تو شود روزی دریا؟
در چشم که این ماهی نازل بنشیند؟
بیهوده چه بندند به امید کجاوه
چون ناقه ی بی عشق تو در گل بنشیند !
ای کاش نمیریم و ببینیم پس از ظلم
بر تخت چو آن خسرو عادل بنشیند
فتوا بدهد: بر همگان عشق فریضه است
بر مسند توضیح مسائل بنشیند
هر باغچه صد باغ بهاری بشکوفد
هر خاک پر از تاک به حاصل بنشیند
لب تر کند و از رشحاتش بچشاند
مایوس مشو موج به ساحل بنشیند
ای حق تو کجایی که شب از حد گذرانده است
ای روز به پا خیز که باطل بنشیند
آواز تو را می شنوند اهل محبت
آهی که ز دل آمده بر دل بنشیند
حجت السلام جعفری
91/4/13
9:48 ص
رؤیا به سر رسید حقیقت به بار شد
دوران وصل و خاتمه انتظار شد
دنیای منجمد شده از سردی گناه
از داغ برق چشم خمارت بهار شد
پایان خواب سرد و سیاه سپیده است
آغاز صبح دائمی روزگار شد
ما دست و پا زدیم دوامی بیاوریم
تو آمدی و یاد خدا ماندگار شد
یا طلعة الرشیده و یا قرة الحمید
دنیا برای آمدنت بی قرار شد
خوش دارم عاقبت که بگویند جای پات
روزی به قبر نوکرتان یادگار شد
ای آرزوی گمشده خاکیان بیا!
یک آن پدر به دیدن فرزندتان بیا!
عالم صدای پای شما را شنیده است
دیگر زمان آمدنتان رسیده است
دنیا طُفیلی سرتان چرخ می خورد
روزی هزار بار به دورت دویده است
این جا زمین برای شما دست و پا زده
هر طور هست ناز شما را خریده است
آقا بیا که نوبتی ام هست وقت ماست
بی تو غرور شیعه تان لطمه دیده است
آن کس که چشم های شما را رقم زده
ما را فدایی سرتان آفریده است
بر ما هر آن چه خیر رسیدست تا به حال
از عطر لحظه های قنوتت رسیده است
امسال روز نیمه شعبان کجا شوی؟
ما که نمرده ایم تو تنها چرا شوی؟
حسن کردی
91/4/13
9:46 ص
جهان چو باغ دل شیعه خرم است امشب
محیط نـور خدا، مُلک عالم است امشب
سرور آل رســولِ مکــرّم اسـت امشب
ولادت ولــیالله اعظــم است امشب
پیمبران خدا! عیدتان مبارک باد
تمامی شهدا! عیدتان مبارک باد
موالیـان ولایـت، ز جــا قیـام کنید
غدیـر دوم شیعه است، احترام کنید
نظـاره بــر ثمــر یــازده امام کنید
حضور حضرت مهدی همه سلام کنید
تمام ملک خدا شد ز نور، پوشیده
امام عصـر، لبـاس ظهـور پوشیده
دوباره بعثت نو در جهان شده تکرار
بهـار تـا به ابـد، جاودان شده تکرار
کمال دین به زمین و زمان شده تکرار
ولادتِ همـه پیغمبـران شـده تکرار
پر از فروغ ولایت شده تمامِ زمان
امام گشته به امر خدا، امامِ زمان
گرفته عید به ارض و سما، خدا، امشب
به خلق میدهد عیدی جدا جدا، امشب
الا تمــام امـامــان و انبیــا، امشب-
نظر کنید به سـرداب سامرا امشب
بـه روی منتقم آیت خـدا نگرید
فـراز شانـ? او رایـت خـدا نگرید
غلامرضا سازگار
91/4/13
9:44 ص
زنده شدن انسان ها در روز قیامت، یکی از اصول ثابت اعتقادات در اسلام است. قرآن مجید در آیات زیادی، چگونگی زنده شدن انسان در روز قیامت را بیان کرده است .
« وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ إِلاّ مَنْ شاءَ اللّهُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْری فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ»؛ « و در "صور" دمیده می شود، پس همه کسانی که در آسمان ها و زمینند می میرند، مگر کسانی که خدا بخواهد؛ سپس بار دیگر در "صور " دمیده می شود، ناگهان همگی به پا می خیزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند .»(1)
از این آیه و آیات دیگر در این زمینه استفاده می شود که برای مردن و زنده شدن انسان ها، دوبار در صور (شیپور) دمیده می شود: یک بار در پایان دنیا که همه خلایق می میرند و بار دیگر در آستانه رستاخیز که همه مردگان به نواختن آن زنده می شوند .
در آیه دیگری خداوند می فرماید: « کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ»؛ « همان گونه که در آغاز شما را آفرید، (بار دیگر در رستاخیز) باز می گردید .»(2)
فردی از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: « چه کسی این استخوان ها را زنده می کند، در حالی که پوسیده است؟» خدای متعال به رسولش فرمود: « بگو همان کسی زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست؛ ... آیا کسی که آسمان ها و زمین را آفرید، نمی تواند همانند آنان [انسان های خاک شده] را بیافریند؟ آری، [می تواند] و او آفریدگار داناست .»(3 )
همچنان که در آیه دیگری نیز میفرماید:«وَ هُوَ الَّذی یَبْدَ?ُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ اْلأَعْلی فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»؛«او کسی است که آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را باز میگرداند و این کار برای او آسانتر میباشد و برای اوست توصیف برتر در آسمانها و زمین؛ و اوست توانمند و حکیم .»(4)
خداوند در آیات بسیاری در قرآن، صحنه های واقعی از چگونگی زنده شدن مردگان را بیان کرده است؛ مانند زنده شدن مرغ های چهارگانه برای حضرت ابراهیم علیه السلام و داستان عزیز پیامبر که در آیات 259 و 260 سوره بقره آمده است
قرآن می فرماید همان گونه که گیاهان از زمین های مرده، پس از نزول باران حیات بخش به حرکت در می آیند، مردگان نیز در قیامت زنده می شوند؛ چنان که در آیه ای می فرماید: « وَ تَرَی اْلأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ * ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتی وَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»؛ « (از سوی دیگر) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده می بینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو می فرستیم، به حرکت در می آید و می روید؛ و از هر نوع گیاهان زیبا می رویاند. این به خاطر آن است که (بدانید) خداوند حق است و اوست که مردگان را زنده می کند و بر هر چیزی تواناست .»(5)
در آیه دیگری نیز می فرماید: « یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ اْلأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ»؛ « او زنده را از مرده بیرون می آورد و مرده را از زنده و زمین را پس از مردنش حیات می بخشد و به همین گونه روز قیامت (از گورها) بیرون آورده می شوید .»(6)
خداوند در آیات بسیاری در قرآن، صحنه های واقعی از چگونگی زنده شدن مردگان را بیان کرده است؛ مانند زنده شدن مرغ های چهارگانه برای حضرت ابراهیم علیه السلام و داستان عزیز پیامبر که در آیات 259 و 260 سوره بقره آمده است.
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه « وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ»؛ «ما ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا می کنیم» فرمود: « میزان سنجش در آن روز پیامبران و اوصیای آن ها هستند و از مردم کسانی می باشند که بدون حساب وارد بهشت می شوند.»
ملاک سنجش اعمال در قیامت
در قیامت، حقیقت میزان "عدل الهی" است. قانون عدل الهی که در دنیا سراسر زمین و آسمان را زیر بال و پر گرفته «بِالعَدلِ قَامَتِ الَّسَمَاوَاتُ وَ الارضَ»(7)، در قیامت نیز همان قانون حاکم است. اینکه در بعضی روایات رسول خدا صلی الله علیه و آله یا امامان علیهم السلام و ... میزان و ملاک اعمال خوانده شده اند، به خاطر این است که اینان نمونه و مظهر عدل خداوند هستند.
بودن میزان در قیامت و سنجش اعمال انسان ها با آن از مسائلی است که جای شک در آن نیست. خداوند در این باره می فرماید: « وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ»؛ « وزن کردن (اعمال و سنجش ارزش آن ها) در آن روز، حقّ است .»(8)
اما آنچه مهم است، شناخت ترازوی سنجش اعمال است ؛ مسلماً در روز دستاخیز اعمال انسان با وسیله خاصی سنجیده می شود، نه با چیزهایی همانند ترازوهای دنیا. از روایات وارده در این زمینه به دست می آید که مراد از میزان اعمال پیامبران، امامان و افراد صالح می باشند.
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه « وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ»؛ «ما ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا می کنیم»(9) فرمود: « میزان سنجش در آن روز پیامبران و اوصیای آن ها هستند و از مردم کسانی می باشند که بدون حساب وارد بهشت می شوند.»(10)
در روایت دیگری از حضرت آمده است: « امیرم?منان و امامان از فرزندان او ترازوهای سنجش اند .»(11)(12)
91/4/13
9:42 ص
همین سرنوشت برای بغض و نفرت نیز رقم خورده است. بر خلاف تصور بدی که از بغض و نفرت وجود دارد این نیز مانند محبت ، یک داده الهی است که اگر بجا مصرف شود ؛ نه تنها زشت و پلید نیست ؛ بلکه بسیار خوب و پسندیده خواهد بود .
اینکه نسبت به چه کسی یا چه چیزی مهر بورزیم و از چه کسی و چه چیزی نفرت داشته باشیم سؤال مهمی است که پاسخ های متعددی هم به آن داده شده است .
برخی راه اباحه گری را پیش گرفته و معیار را «خواست دل» قرار داده اند و می گویند هر چه را دلت خواست دوست بدار و از هرچه دلت خواست نفرت داشته باش. برخی هم ، اصول و قواعد حزبی یا مکتبی خود را معیار این حب و بغض معرفی می کنند .
ما خداباوران و معتقدان به اسلام ناب بر این باوریم که تنها ، کسی می تواند برای این قوای درون ، برنامه دهد و نقشه راهبردی ترسیم کند که خود آن را خلق کرده است و آن کسی نیست جز خداوند بی همتا. برنامه ای که او در اختیار بشر قرار داده همان دین است که امروز به نام اسلام در دسترس همگان وجود دارد .
اسلام برای اینکه این نیروی درون را به درستی هدایت کند و نگذارد به بیراهه رفته و چون سیلابی موجب تخریب ارزش های انسانی شود ، قانونی را بیان کرده است که بر اساس آن ، محور اصلی حب و بغض ترسیم می شود .
بر اساس این قانون، کسی که پیرو اسلام است و خواهان رسیدن به کمالات انسانیست نمى تواند هر کسی را دوست بدارد و یا از او نفرت داشته باشد .
روزى رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) به یاران خود فرمود : « أَیُّ عُرَى الْإِیمَانِ أَوْثَق؟» ؛ کدام یک از دستگیره هاى ایمان محکمتر است؟ عرض کردند : خدا و رسولش بهتر مى دانند .
بعضى از آنها گفتند نماز و بعضى زکات و بعضى روزه و بعضى حج و عمره و بعضى جهاد . حضرت فرمود : آنچه را که گفتید همه آنها مهم و داراى فضیلت است ؛ ولى آنها محکمترین دستگیره ایمان نیستند ؛ بلکه محکمترین دستگیره ایمان ؛
الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ تَوَالِی أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ .
دوست داشتن براى خدا و دشمن داشتن براى اوست و نیز دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا .(1)
هر گاه خواستى بدانى که در تو خیرى هست یا نه ؛ به دلت نگاه کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست و اهل معصیت خدا را دشمن داشت، در تو خیر هست و خدا هم تو را دوست دارد ولی اگر اهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصیت خدا را دوست داشت در تو خیر نیست و خدا با تو دشمن است زیرا هر کسی همراه دوست خود است
بر اساس این قانون الهی، حب و بغضی پسندیده است که در جهت خدا باشد و این نمی شود مگر آنکه انسان حب و بغضش را بر اساس آموزه های دینی تنظیم کند؛ یعنی دوست بدارد کسی را که دین به دوست داشتن او توصیه می کند و در مقابل دشمن بدارد کسی را که دین به دشمنی با او سفارش می کند .
قرآن مجید این افراد را « حزب الله » خوانده و در مورد آنها می فرماید :
هرگز مردمى که ایمان به خدا و روز قیامت آوردهاند با دشمنان خدا و رسول او دوستى نمی کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. خدا بر دلهای این مردم، نور ایمان را حک کرده و به روح قدسى خود آنها را مؤید ساخته و آنها را به بهشتى داخل می کند که نهرها زیر درختانش جارى است و در آن جاودانه متنعّم خواهند بود .
خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدایند. اى اهل ایمان! بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند.(2 )
حب و بغض الهی مقدس ، نشانه کمال ایمان
امام صادق علیه السلام اظهار حب و بغض بر اساس این اصل را نشانه کمال ایمان دانسته و می فرماید:
« مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ لِلَّهِ وَ أَعْطى لِلَّهِ، فَهُوَ مِمَّنْ کَمَلَ إِیمَانُه » ؛ کسی که دوستی و دشمنی اش و نیز انفاقش برای خدا باشد از کسانی است که ایمانش کامل است.(3)
هرگز مردمى که ایمان به خدا و روز قیامت آوردهاند با دشمنان خدا و رسول او دوستى نمی کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. خدا بر دلهای این مردم، نور ایمان را حک کرده و به روح قدسى خود آنها را مؤید ساخته و آنها را به بهشتى داخل می کند که نهرها زیر درختانش جارى است و در آن جاودانه متنعّم خواهند بود
حب و بغض الهی مقدس نشانه در مسیر خیر بودن
علقه های قلبی همچون دستگاه خودکارى ، خود به خود اوصاف محبوب را به محب انتقال مى دهد ؛ بنابراین انسان مى تواند خُلق و خوی خود را با حب و بغضى که به دیگران دارد ، بیازماید ؛ اگر افراد پاک و صالح را دوست دارد ؛ خود فرد پاک و شایسته اى است و اگر افراد آلوده و ناپاک را دوست داشت ، پیداست که او نیز از سنخ همان است.
امام باقر علیه السلام می فرماید:
«إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیکَ خَیْراً فَانْظُرْ إِلى قَلْبِکَ فَإِنْ کَانَ یُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُحِبُّک ...»
هر گاه خواستى بدانى که در تو خیرى هست یا نه ؛ به دلت نگاه کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست و اهل معصیت خدا را دشمن داشت، در تو خیر هست و خدا هم تو را دوست دارد ولی اگر اهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصیت خدا را دوست داشت در تو خیر نیست و خدا با تو دشمن است ؛ زیرا هر کسی همراه دوست خود است.(4)
91/4/13
9:41 ص
از هتل هایت دبی تا بارگاه امام رضا (ع )
سه ، چهار بار برای تبلیغ به دبی دعوت شدم . جوانی به نام آقای اخگری ، که پدرش با من رفیق بود ، معمولا به پای منبر من می آمد . آقای اخگری در تأسیس درمانگاه قرآن و عترت قم ، با ما همکاری کرده و از اعضای هیئت مدیره بود . سخنرانی های من در دبی ، یا در باشگاه ایرانیان انجام می شد یا در حسینیه گراشیها .
در آخرین سفرم ، چند شبی بود که از مجلس ما می گذشت و سر وکله آقای اخگری پیدا نبود . به یکی از دوستان زنگ زدم و سراغش را گرفتم . گفت که تهران است و فردا – پس فردا می آید .
آقای اخگری دو روز بعد با من تماس گرفت و گفت : « من تازه از ایران آمده ام و با دوستان در باشگاه هستم . چون آنها هم می خواهند شما را زیارت کنند ؛ لطفا به اینجا تشریف بیاورید . » ماشین فرستاد و ما به آنجا رفتیم .
بعد از نیم ساعتی که نشستیم ، آقای اخگری بلند شد و گفت : « دو تن از دوستانم در اتاق دیگری هستند . با اجازه شما من چند دقیقه ای پیش آنها بروم .»
گفتم : « خوب بیاورشان اینجا تا دور هم باشیم . گفت : « نه ، آنها نمی آیند ، چون هیچ میانه خوبی با انقلاب و روحانیت ندارند فکر نکنم بیایند . » گفتم : « خیلی ناامید نباش . از طرف من دعوتشان کن ، بلکه بیایند. » او رفت و بی درنگ یکی از آنها را آورد .
من بلند شدم به او دست دادم و در آغوشم فشردم . او نیز خیلی احترام کرد . دیگری حاضر نشد بود بیاید .
آن دو ایرانی الاصل بودند و سالیان زیادی در آمریکا زندگی کرده و مال و منال بسیاری به دست آورده بودند . هتل داشتند ، تجارت هم می کردند . آنها به شدت تحت تأثیر تبلیغات سوء و مغرضانه استکبار جهانی و صهیونیست قرار گرفته بودند .
سر صحبت را با مسایل تاریخی باز کردیم . بحث ما درباره دوره های مختلفی از تاریخ ایران ، مدت زیادی طول کشید . من به ادوار تاریخی ، اشراف کامل داشتم و اوضاع و احول تاریخ گذشته را با جزئیات تمام بیان کردم .
او که شگفت زده شده بود ، رفت و دوستش را نیز آورد . به او گفته بود که این همه تیلیغات سوء ، که علیه روحانیون شنیده ام همه دروغ است ، بیا خودت ببین اینها چگونه اند . او نیز آمد و ساعتی با ما نشست . ما از هر دری با یکدیگر حرف زدیم . در پایان گفتند که ما امشب پای منبر شما می آییم .
دقایق آخر منبر بود که رسیدند . بعد از منبر مقداری با هم نشستیم و صحبت کردیم . گفتند ما در هتل هایت هستیم و دلمان می خواهد با ما به آنجا بیایید تا یک چای با هم بخوریم .» گفتم : « مانعی ندارد.» پیراهن عربی پوشیدم و بدون عبا و عمامه همراهشان رفتم .
در بین راه که می رفتیم ، من مقداری درباره دین و ایمان برایشان حرف زدم . ناگهان یکی از آنها (که سرسخت تر بود ) شروع کرد به گریه کردن و اشک ریختن ، دیگری نیز گریه اش گرفت .
گفتند : « والله ما تا به حال نمی دانستیم که دین چیست و خدا و پیغمبر چه می گویند . این حرفها را تازه می شنویم .»
به هتل رسیدیم . این اولین باری بود که در عمرم به آن هتل های تشریفاتی می رفتم و آن نیز به خاطر انجام وظیفه و ارشاد آن بندگان خدا بود . آنها پذیرایی کردند . با هم نشستیم و خیلی مفصل و گسترده صحبت کردیم .
هرچه من می گفتم که خوابم می آید ، می گفتند : « تو را به خدا باز هم بنشین و برای ما صحبت کن . » از آنها سئوال کردم : « آیا به ایران نمی روید ؟» گفتند : « چرا ، می خواهیم پس فردا به ایران برویم . » سفارش کردم که حتما برای زیارت حضرت رضا(ع) به مشهد مقدس سفر کنند .
گفتند : « اگر تو ما را همراهی کنی ، می آییم .» گفتم : « مشکلی نیست .»
اسم مرا و نیز دو فرزندم را نوشتند و گفتند ما بلیت رفت و برگشت می گیریم و هتل هم رزرو می کنیم. به ایران که آمدم به آنها زنگ زدم . به خانه ما آمدند و با هم به مشهد مقدس رفتیم و سه روز در آنجا ماندیم .
سفر خیلی معنوی بود . هنگام برگشتن ، داخل هواپیما خیلی صمیمانه به آنها گفتم : « سن زیادی از ما گذشته و دنیا وفایی ندارد . خوب است زندگی تان را جمع جور کنید و به حقوق شرعی تان رسیدگی نمایید . » پس از آن چند جلد از کتابهای خودم را نیز به آنها دادم .
یکی از آنها قبل از آنکه به آمریکا برود ، به آقای اخگری گفته بود : « من شفاهی و کتبی وصیت می کنم که اگر در آمریکا مردم ، جنازه ام را به ایران بیاورند و تمام کارهایم را شما و حاج آقا انجام دهید .
اکنون که به آمریکا می روم ، حسابهایم را جمع و جور می کنم و مبلغ قابل توجهی پول می فرستم و در اختیار شما قرار می دهم تا برای ایتام و کارهای خیر صرف نمایید .
منابع:
پایگاه اطلاع رسانی شیخ حسن انصاریان
91/4/13
9:38 ص
امام علی علیهالسلام میفرمایند : آگاه باشید! با تقوا (انجام واجبات و ترک محرمات) ریشهی گناهان را میتوان بُرید .( نهجالبلاغه، ترجمه ی دشتی، خطبهی 157 )
انسان هر عملی بکند یک ریشهای در نفس پیدا میشود اولش آسان است، یک معصیتی کرد، میتواند زودی برگردد، یک قدری که اضافه شد مشکلتر میشود. هر چه برود طرف پیری این قویتر میشود و انسان ضعیفتر میشود .
اراده انسان ضعیفتر میشود، لکن این معانی که انسان گرفتارش بوده زیادتر میشود، نگذارید برای زمان پیری توبه، نگویید که ما وقتی که حالا رسیدیم به بالاتر، آن وقت، دیگر نمیشود، همین طور وسوسه میکند شیطان تا آخر که نگذارد ما با ایمان وارد بشویم به ان عالم، تمام وسوسههای مقابل دعوتهای انبیا همین است که نمیخواهند ما برسیم به آن نور .
شیطانها نمیخواهند ... باید شیطانها را بشناسید تا نشناسید نمیتوانید دفاع کنید از خودتان، شیطان خودتان را بشناسید، شیطان باطن خودتان را بشناسید، شیطانهای خارجی را هم بشناسید تا بتوانید با آنها جهاد کنید، شیطان باطنی انسان خود آدم است، خود انسان، نفسیت انسان، آن هواهای انسان . (صحیفه نور، جلد 11، ص 83 )
در جای دیگر امام علی علیهالسلام میفرمایند: آگاه باشید! با تقوا (انجام واجبات و ترک محرمات) ریشهی گناهان را میتوان بُرید.( نهجالبلاغه، ترجمه ی دشتی، خطبهی 157)
توجه جدی به روح نماز باعث ایجاد امنیت و آرامش در جامعه میشود. اگر ذکر خدا را به همراه نماز اقامه کنیم آرامش به ما برمی گردد، خداوند سبحان میفرماید که هر کس از ذکر خدا غافل شود به زندگی سخت دچار میشود
نماز ریشه گناهان را میسوزاند
نماز ریشه گناهان را میسوزاند و یکی از موضوعات مهمی است که به طور مستقیم در آسیب زدایی از عرصه اجتماع نقش اصلی دارد.
توجه به نماز آرامش ایجاد میکند
توجه جدی به روح نماز باعث ایجاد امنیت و آرامش در جامعه میشود. اگر ذکر خدا را به همراه نماز اقامه کنیم آرامش به ما برمی گردد، خداوند سبحان میفرماید که هر کس از ذکر خدا غافل شود به زندگی سخت دچار میشود.
نماز جدای از اینکه یک موضوع عبادی و حلقه اتصال بین خدا و بندگان است یک موضوع بسیار مهم اجتماعی نیز بشمار میرود.