91/3/13
3:43 ع
تقریبا همه کسانی که آیه الله بهجت را می شناسند و به گونه ای با ایشان آشنایی دارند به خوبی می دانند که یکی از بارزترین شاخصه های آن بزرگوار سیره عملی او بود .
آیه الله بهجت بیش از آن که سخن بگوید و موعظه کند عمل می کرد و این سیره عملی او اثر دوچندان روی نزدیکان و آشنایان می گذاشت. گفتن و تذکر دادن اگر زیاد شود از اثر می افتد ولی عمل این طور نیست .
کسی که عامل است هرچه بیشتر به عملش عمل کند و آن را روی صفحه عمل پیاده سازی کند اثر بیشتر و عمیق تری روی اطرافیان می گذارد .
شاخصه بارز آیه الله بهجت نیز همین بود که بسیار عمل می کرد و حتی در توصیه های اخلاقی هم تاکید می کرد که به آنچه می دانید عمل کنید و در پی اندوخته دانسته ها بدون عمل به آنها نباشید .
در این نوشتار گوشه ای از پیامهای عملی آیه الله بهجت را از زبان یکی از شاگردان ایشان خدمت شما خوانندگان گرامی تقدیم می کنیم :
ایشان زندگی پیام داری داشتند. بر خلاف خیلی از زندگیها که اساسا پیام ندارند و یا پیامهای گذرا و ناچیزی دارند، زندگی ایشان بسیار پرمعنا و پر پیام بود. من به جهت اینکه مخاطبان راحتتر با این بحث ارتباط برقرار کنند، این پیام ها را در سه محور عرض می کنم .
پیامهای عملی آیت الله بهجت به علما
در مرحله اول زندگی ایشان پیامهایی برای علما داشت. از این پیامهای شاخص میتوانیم زهد و ساده زیستی ایشان را نام ببریم. حضرت آیت الله بهجت زندگی بسیار زاهدانهای داشت و بسیار ساده زیست بود .
تا همین نزدیکهای وفاتشان، پیاده به محل درس رفت و آمد میکردند. این اواخر که افتاده شده بودند و خیلی نمیتوانستند راه بروند، یک پیکان مدل پایینی که از مریدان ایشان بود، ایشان را میبرد و میآورد .
وی افزود : خانه ایشان بسیار محقر بود. بنده بین بزرگان از علما و مسئولین، خانهای به محقری خانه ایشان ندیدم. در خانهای بسیار قدیمی زندگی میکردند و در مقابل خواستههای مکرر علما، بازاریها و... برای تعویض خانه ایشان، قبول نمیکردند .
با اینکه خیلیها حاضر بودند با کمال افتخار برای ایشان در هر جا که میخواست، خانهای بخرند، ولی ایشان اجازه نمیدادند خانهای ساخته و یا گرفته شود .
حتی به پیشنهاد کسانی که این موضوع را مطرح میکردند، بیاعتنایی میکردند و من خودم بارها شاهد این موضوع بودم.
وی ادامه داد: پیام دیگر ایشان به علما جدیت در تربیت مردم بود. ایشان بسیار در تربیت عموم مردم از پیر و جوان و کوچک و بزرگ جدی بودند.
اگر کسی از زن و مرد از ایشان سوالی داشتند، بدون اینکه آنها را به دفتر ارجاع بدهند، بسیار راحت جواب میدادند.
در سه وعدهای که برای نماز و دو وعدهای که برای درس حاضر میشدند و یک وعدهای که هر روز به حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها میرفتند، همیشه به صورت پیاده از منزل خارج میشدند.
برای مردم چه چیز بهتر از اینکه با یک فقیه که 6 بار در زمانهای معین از خانهاش خارج میشود و بعد از یکی دو ساعت دوباره برمیگردد، دیدار داشته باشند. مردم خیلی راحت در کوچه و بین راه حرم حضرت آیت الله بهجت را میدیدند و ایشان به سوالات آنها پاسخ میگفتند.
موسّس مرکز مطالعات راهبردی امام مهدی(عج) گفت: پیام دیگر ایشان به علما و بزرگان این است که آیتالله بهجت دارای شخصیت حقیقی در علم و ایمان بود. ایشان به معنای واقعی کلمه عالم و مومن بود.
علم و ایمان بدون شعار در وجود ایشان بود. نیازی به تظاهر نبود و هر کس که به ایشان نزدیک میشد، این بزرگی حقیقی را میدید.
وی در توضیح بیشتر این گفته خود اظهار داشت: بعضی از شخصیتها فقط شخصیتهای حقوقیاند و اگر شخصیت حقوقی را از آنها بگیری، چیز خاصی باقی نمیماند.
بر خلاف شخصیتهای بزرگی چون حضرت امام (ره)، مقام معظم رهبری و آیت الله بهجت که حتی اگر شخصیتهای حقوقی چون مرجعیت، رهبری و ... را از آنها بگیریم، باز هم فی نفسه دارای شخصیتهای والایی هستند.
91/3/13
8:40 ص
سلمان که سبو از می منّا نوشید
او ظرف و در آن قطره چکان است علی
میثم سر دار از علی می گوید
با لله می وصل عاشقان است علی
قنبر که غلامی علی منصب اوست
او سالک و پیر راهدان است علی
در مرکز وحی کاتب وحی علی است
بر حامل وحی تر جمان است علی
گنجینه ی مخفی معارف مولاست
آئینه ذات مستعان است علی
تفسیر مبین فطره الله علی است
عشقش به دل پیر و جوان است علی
آیات مبین مدیحه اوصافش
هر سوره و آیه آرمان است علی
قرآن بدون او به قرآن جعلی است
تا ناطق و منطق و بیان است علی
دانید که سرّ اسم اعظم در چیست
اکسیر به رمز کن مکان است علی
در اولُ الاولین عیان کیست علی است
در آخر الآخرین نهان است علی
احسان قدیم و حکم فرمای ازل
مسجود همه فرشتگان است علی
موسای قلندر از علی نیل گشود
بر کشتی نوح پشتوان است علی
عیسا نه به خویش مرده را زنده کند
تجدید حیات مردگان است علی
میزان و قسیم نار و جنت حیدر
آری به صراط میزبان است علی
عنوان علی به چهره ها منقوش است
نامش به رخ موالیان است علی
با این همه مظهر العجائب بشر است !
یا اینکه خداوند جهان است علی
افتاده بیا که دستگیر تو علی است
بر بازوی نا توان توان است علی
بر سائل خود زکات بخشد به رکوع
با قاتل خویش مهربان است علی
نیروی ولایتش محک بر همگان
بر جمع خلایق امتحان است علی
در روز نبرد تک سوار عرب است
در عرصه صبر قهرمان است علی
خیبر شکن و صف شکن و بت شکن است
هنگام مصاف پهلوان است علی
هر ضربه که می زند به شیطان رجیم
تضمین بهشت جاودان است علی
لشگر عددی نبود در حرب علی
تشنه به قتال کافران است علی
در معرکه چشم فتنه را کور کند
شمشیر به فرق دشمنان است علی
با خنده مظلوم علی خشنود است
ویران گر ظلم پیشه گان است علی
با اشک یتیم دیده اش بارانی
با قوْتِ فقیر شادمان است علی
قانع به نمک و قرص نانی باشد
با اینکه نعیم آب و نان است علی
آن زاهد شب که شیر روزش خوانند
سالار همه دلاوران است علی
آری سه طلاقه کرد دنیایی را
الحق که امام زاهدان است علی
هر ذائقه با ولای او شیرین است
عطر گل و طعم زعفران است علی
او را نشناخت جز خدا و احمد
از بس که لطیف و دلستان است علی
آن میر مهیمنی که ما را در حشر
از دوزخیان نگاهبان است علی
روزی که کسی به داد امت نرسد
آنکس که به فکر دوستان است علی
امضای شفاعت است با مهر علی
در حشر جواز مومنان است علی
آرامش شیعیان عا لم مهدی است
آرامش صاحب الزمان است علی
از عدل علی که می توان گفت سخن
جایی که شهید هر زمان است علی
ژولیده
91/3/13
8:39 ص
تضمین بهشت
سکان زمین و آسمان است علی
سلطان همه جهانیان است علی
گلواژه ی منشق از علی اعلاست
سر چشمه ی فیض بی کران است علی
آوازه ی او ز هفت اقلیم رسد
مشهور به هفت آسمان است علی
سر سلسله خلیل عبادالرحمن
آن بنده ی سر به آستان است علی
برتر ز علی رب جلی خلق نکرد
آقای همه بهشتیان است علی
از بعد نبی بر همه ی مخلوقات
از جانب دوست ارمغان است علی
اول وصی پیمبر اعظم اوست
بر دین رسول روح و جان است علی
شاگرد محمد امین است ولی
استاد همه پیمبران است علی
دستور تمام انبیا در دستش
حق را شب معراج لسان است علی
هستند امامان مبین رهرو او
یعنی که امیر کاروان است علی
همتای امیر عشق تنها زهرا ست
با دخت رسول همزبان است علی
بر هر نبی و ولی ولی الله است
مولای جمیع انس و جان است علی
در نور محبتش پر از جاذبه است
محبوب قلوب شیعیان است علی
بر غیب و شهود حاکم و سلطان است
آگاه ز راز کهکشان است علی
جنت یکی از صنایع دستانش
صنعتگر آفریدگان است علی
ایمان و نماز و اصل اسلام علی است
توحید و معاد عارفان است علی
مفتاح علوم ایزدی در نزدش
دیباچه ی علم لا مکان است علی
این است گواه لا مکان بودن او
یک شب به چهل مکان عیان است علی
مولا و امام متقین کیست علی است
حقا که امیر مومنان است علی
سروده محمود ژولیده
91/3/13
8:32 ص
شاهنشهی و شد نجفَت مرکز شاهی
ایوان تو نور است و جهان جمله سیاهی
گر پای کسی در حرمت جای بگیرد
از لطف خریدارشوی تو به نگاهی
من رعْیَتِ مُلک توام ای شاه ولایت
شاهی بنما و بده بر ما تو پناهی
دیوار حرم، سنگ حرم، صحن و سرایت
دل را ببرد تا به خدا، گر که بخواهی
گر قسمت من بوسه به خاک نجف افتد
سخت است بیارم به حرم، بار گناهی
از دور اگر چشم من اُفتد به ضریحت
گویم که بگردم به فدای تو الهی
گمگشته طوفان بلاها به سراغت
آید نشود در دو جهان غرق تباهی
دریا مَثَلِ کوچک بحر کرم توست
می میرد اگر آب ننوشد لب ماهی
از کودکیام حب تو با شیره ی جان داد
مادر به امیدی که که شوم آنچه تو خواهی
یک عمر دلم را به تو بستم که از آن رو
گویی بمن ای شاه، تو هم جزء سپاهی
سروده کمال مومنی
91/3/13
8:29 ص
مِنّتِ زلف تو دارم که گرفتارم کرد
گوهر مهر تو اینگونه خریدارم کرد
کافری بیش نبودم عَلَوی ام کردی
نفس عشق شما بود که بیدارم کرد
کار و بار ِدلم از مِهر شما سکه شده
عاقبت عشق ، مرا شُهره ی بازارم کرد
تا قیامت به خدا گردن من حق دارد
آن کسی را که سر کوی تو بیمارم کرد
سایه ی لطف خودت را ز سرم کم نکنی
برکت سایه ی تو لایق دربارم کرد
کیمیایی بنما تا زر نابم سازی
اربعینی بطلب تا که شرابم سازی
ای علمدار خدا صاحب شمشیر دو سر
اسدالله ترین ای زرهِ پیغمبر
هر کسی در پی آن است به جایی برسد
سر نهادن به کف پای تو مارا خوشتر
یکی از پا به رکابان حریمت حمزه
گوشه ای از سَکَنات و وَجَناتت جعفر
ضربه ای را که تو در غزوه ی احزاب زدی
از عبادات ملک،جن و بشر سنگین تر
کس جلودار تو ای حیدر کرار نبود
شاهد قدرت بازوی تو باب الخیبر
بی سبب نیست که عباس زره میپوشد
در دلِ علقمه میگفت اناابن الحیدر
یل شمشیر زن قطب جهان میباشی
اسدالله زمین شیر زمان میباشی
قامتی نیست که در پیش قدت تا نشود
ملکی نیست که تا پیش قدت پا نشود
به خداوند قسم دور حریمت مریم
گر نیفتد ز نفس مادر عیسا نشود
هر کسی قنبرتان را به تمسخر گیرد
به زمینی تو بکوبیش دگر پا نشود
تا که تو آب بر این نخل رطب میریزی
خار این نخل محال است که خرما نشود
هر کسی خادم دربار تو در عالم نیست
میتوان گفت که از سلسله ی آدم نیست
علی اکبر لطیفیان
91/3/6
10:21 ص
به حلقومت صدا که نه ولیکن دار می آید
صدایت را نبری میثم تمار می آید!
دهان بستیم و هر چه خواستی گفتی که می دانی
چو شیری خفته باشد زوزه از کفتار می آید
تو شاهین نیستی جوجه کلاغ رو سیاه امشب
صدای قار قارت از پس منقار می آید
اگر مولای من خورشید عالم تاب هم باشد
همیشه چشم خفاش از شب انکار می آید
کجا از خوبی دلدار ما کم می کند چیزی
اگر نامش به لب های تو بی مقدار می آید
قنوتی تازه می خواهد جهان لبریز از رحمت
که از آواز تو بوی عذاب النار می آید
بیا با غیرت ما روبرو شو گر چه می دانم
همیشه تیغ نامرد از پس دیوار می آید
تو شاید گرم خواندن هستی و هرگز نمی دانی
صدایت از گلوی سرد استکبار می آید
تو را شمشیر نه انداز? یک میخ می بینم
برای زخم بر پهلو زدن مسمار می آید
نمک بر زخم های شیعه می پاشی ولی باشد
غروب جمعه را هشدار روزی یار می آید
می آید آفتاب ما دلیل آفتاب آری
جهان با این بزرگی پیش چشمت تار می آید!
مهدی مردانی
91/3/6
10:19 ص
باز در مدح شما شاید و اما دارد
این دل بی رمقی که به رهت جا دارد
موج موج از همه سو در طلب فیض کسی ست
باز شوق سخن از حضرت آقا دارد
کوچکم خرده نگیرید ببخشید آقا
قطره ای راه به جولان گه دریا دارد
صحن قدسی ست به هر جای که نامی ز شماست
چون خدا از نفست فخر به دنیا دارد
بارگاهت که فرو ریخت دلم غوغا شد
از غمت زخم ابد خاطره ی ما دارد
خنده ای کرد عدو : «گنبدش از بیخ شکست»
غافل از آن که حرم در دل ما جا دارد
منزلش سرب حمیم! آن که حریم تو درید
چه سرانجام بدی در صف عقبا دارد
بی گمان آن که ز معصومیتت بد گفته است
مذهب شوم دلان را به مدارا دارد
به خداوند قسم می درم آن حنجره را
آن که طرحی ز جسارات به مولا دارد
سینه را وقف قدوم نوه ات بنمودم
تا... زمان فرجش میل معما دارد
روی هر آجر و هر خشت خراب دل ما
«ها» «الف» «دال » ،سپس جرعه ای از «یا» دارد
حامد آتش پنجه
91/3/6
10:18 ص
باز در مدح شما شاید و اما دارد
این دل بی رمقی که به رهت جا دارد
موج موج از همه سو در طلب فیض کسی ست
باز شوق سخن از حضرت آقا دارد
کوچکم خرده نگیرید ببخشید آقا
قطره ای راه به جولان گه دریا دارد
صحن قدسی ست به هر جای که نامی ز شماست
چون خدا از نفست فخر به دنیا دارد
بارگاهت که فرو ریخت دلم غوغا شد
از غمت زخم ابد خاطره ی ما دارد
خنده ای کرد عدو : «گنبدش از بیخ شکست»
غافل از آن که حرم در دل ما جا دارد
منزلش سرب حمیم! آن که حریم تو درید
چه سرانجام بدی در صف عقبا دارد
بی گمان آن که ز معصومیتت بد گفته است
مذهب شوم دلان را به مدارا دارد
به خداوند قسم می درم آن حنجره را
آن که طرحی ز جسارات به مولا دارد
سینه را وقف قدوم نوه ات بنمودم
تا... زمان فرجش میل معما دارد
روی هر آجر و هر خشت خراب دل ما
«ها» «الف» «دال » ،سپس جرعه ای از «یا» دارد
حامد آتش پنجه
91/3/6
10:16 ص
موّاج می شویم و به دریا نمی رسیم
پرواز می شویم و به بالا نمی رسیم
این بال ها شبیه وبالند، ابترند
وقتی به سیر عالم معنا نمی رسیم
این چشمهای خیس و تهی دست شاهدند
بی تو به جلوه زار تماشا نمی رسیم
تا بی کرانه های حضور خدائی ات
پر می کشیم روز و شب اما نمی رسیم
باشد اگر تمام جهان زیر پایمان
حتی به خاک پای تو آقا نمی رسیم
این حرفها نشانهی تقصیر فهم ماست
حیران شدن میان صفات تو سهم ماست
دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری!
از مرز عقلهای زمینی فراتری
یوسف رحیمی
91/3/2
4:24 ع
مژده ای به شیعیان امام باقر علیه السلام
«الکافی» معتبرترین کتاب حدیثی شیعه هشت جلد دارد دو جلد اول آن اصول، پنج جلد بعدی آن (3-7) فروع و جلد هشتم آن روضه کافی نام دارد . مولف جلیل القدر این کتاب مرحوم کلینی (م 329 ق) در روضه کافی جریانی را از امام باقر علیه السلام نقل می کند که برای شیعیان و ارادتمندان به آن حضرت بسیار گوارا و نوید بخش است .
راوی این روایت حَکَمِ بْنِ عُتَیْبة است. او می گوید :
در خدمت امام باقر علیه السّلام بودم و اطاق آکنده از جمعیّت بود ناگاه پیرمردى که بر عصاى خود تکیه داشت، پیش آمد تا به در اطاق ایستاد .
عرض کرد: السلام علیک یا ابن رسول الله و رحمة الله و برکاته و بعد سکوت کرد . امام پاسخ داد: علیک السلام و رحمة الله و برکاته .
بعد پیرمرد رو کرد به سایر جمعیت که در آنجا بودند و به آنها نیز سلام کرد. همه جواب سلامش را دادند. در این موقع رو به جانب حضرت نمود و گفت: یا ابن رسول الله مرا نزدیک خود بنشان فدایت شوم به خدا سوگند من شما و کسى که شما را دوست داشته باشد را دوست دارم و این علاقه برای مطامع دنیایی نیست .
با دشمن شما دشمنم و از او کناره مىگیرم و به خدا سوگند این نفرت و دشمنی نیز بواسطه اختلاف شخصی نیست و با هم پدر کشتگى نداریم [به دلیل پیروی از شما از آنها کناره گیری می کنم ].
به خدا سوگند حلال شما را حلال و حرام شما را حرام می دانم و در انتظار برپایی حکومت عدل شما خاندانم. [1] با این عقیده و روشی که دارم آیا امید به نجات من هست؟
امام باقر علیه السلام دوبار به او فرمود: نزدیک من بیا !
امام علیه السلام همان طورى که پیرمرد می رفت به او نگاه می کرد. بعد رو به جمعیت فرمود : « مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذا ، هر که مایل است یک نفر بهشتى را ببیند به این پیرمرد نگاه کند
پیرمرد جلو آمد و حضرت او را پهلوى خود نشاند. آنگاه فرمود: پیرمرد! مردى خدمت پدرم على بن الحسین رسید و همین سؤال تو را از او پرسید. پدرم امام سجاد علیه السلام به او فرمود :
وقتى جانت به اینجا رسید - با دست اشاره به حلقوم خود نمود - با قلبی مطمئن ، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشتههاى اعمال روبرو می شوى اگر [با این عقیده و روشی که داری] از دنیا رفتی خدمت پیامبر و على و حسن و حسین و على بن الحسین علیهم السلام خواهی رسید. اگر هم زنده ماندی ؛ خداوند در همین دنیا چشم تو را روشن می کند [2] و در هر صورت تو در مقامات عالیه با ما خواهى بود.
پیرمرد [که به نظر انتظار این همه لطف و کرامت را نداشت با تعجب] عرض کرد: چه فرمودید؟
امام باقر علیه السلام دو مرتبه سخنان خود را تکرار کرد. پیرمرد از خوشحالى و تعجب گفت الله اکبر ؛ اگر بمیرم خدمت رسول خدا و امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین و على بن الحسین می رسم و در وقت جان دادن با قلبی مطمئن ، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشتههاى اعمال روبرو می شوم و اگر [هم تا وقت ظهور] زنده مانده و آن زمان را درک کردم خدا زندگى خوشى برایم فراهم می کند و با شما در درجات عالیه خواهم بود؟
پیرمرد این را که گفت فریاد به گریه بلند کرد و شروع کرد به هاى هاى گریستن. در نهایت اختیار از کف داد و بر زمین افتاد. اهل مجلس نیز با دیدن این حال پیرمرد به گریه افتادند و آنها نیز شروع کردند به بلند بلند گریه کردن.
در حالی که امام باقر علیه السّلام با انگشت، اشک از دیدگان مبارک خود می زدود ؛ پیرمرد سربلند کرد و از امام علیه السلام خواست تا دست مبارک خود را به او دهد. امام علیه السلام دست خود را به او داد. او دست امام علیه السلام را گرفت و بوسید و بر دو دیده و صورت خود گذاشت. سپس جامه از روى شکم خود بالا زده دست امام را روى شکم و سینه خود نهاد. بعد از جاى خود بلند شد و با گفتن «السلام علیکم» از امام و اهل مجلس خداحافظی کرد و از خانه خارج شد.
امام علیه السلام همان طورى که پیرمرد می رفت به او نگاه می کرد. بعد رو به جمعیت فرمود: « مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذا ، هر که مایل است یک نفر بهشتى را ببیند به این پیرمرد نگاه کند.»
حکم بن عتیبه راوى حدیث می گوید: من خانه مصیبت زدهاى را ندیده بودم که مثل این مجلس گریه کنند (چنان تحت تاثیر نیت پاک پیرمرد و لطف امام قرار گرفته بودند که همه با صداى بلند گریه می کردند.) [3]
پی نوشت:
1. اصل عبارت این است: «وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِلُّ حَلَالَکُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَکُمْ وَ أَنْتَظِرُ أَمْرَکُم» که ما آن را با توجه به شرح ملا صالح مازندرانی، ج11، ص 416 اینگونه ترجمه کردیم.
2. خلاصه اینکه اگر تا قبل از ظهور از دنیا رفتی با ما اهل بیت خواهی بود و اگر ماندی خدا تو را با درک زمان ظهور دلشاد خواهد کرد. همان ج11 ص 416
3. الکافی ، ج8، ص 77