91/5/28
12:2 ع
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی
اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی
گفتم غروب جمعه تو از راه می رسی
عمرم در این قرار به سر شد نیامدی
تا خواستم به جاده ی وصل تو رو کنم
غفلت مرا رفیق سفر شد نیامدی
در مسجدیم و طاعت این ماه شغل ماست
بی قبله هر نماز به سر شد نیامدی
این نفس بد مرام مرا خوار و زار کرد
روز و شبم به لغو سپر شد نیامدی
رسوایی گدای تو از حد گذشته است
عمرم به هر گناه هدر شد نیامدی
از ما گناه سر زد و تو شاهدش شدی
دیدی دلم به راه دگر شد نیامدی
خسران زده کسی ست که از یار غافل است
بی تو دعا بدون اثر شد نیامدی
از ما که منفعت نرسیده برای تو
هر چه ز ما رسیده ضرر شد نیامدی
گفتیم لا اقل سر افطار می رسی
دیده به راه ماند و سحر شد نیامدی
احسان محسنی فر
91/5/28
12:1 ع
این جمعه هم گذشت بدون زیارتی
یا ایها العزیز! نگاهی، عنایتی
سائل منم چگونه نگاهم نمی کنی؟
سلطان تویی کجا ببرم عرض حاجتی؟
دست ردی به سینهی این دل غمین مزن
شاید که مادرت کند از من شفاعتی
از بعد ناله های سحرهای انتظار
خاکم به سر بگویی اگر کم ارادتی
آقا اگر بناست که مرگم فرا رسد
بنما عنایتی، بده فیض شهادتی
وقتی گناه فاصله انداخت بین ما
دیگر چه جای خواب و خور و استراحتی
چشم زمان و اهل زمین مانده منتظر
تا صبح عید وصل ببیند کرامتی
حالا شما به خاطر در و دیوار بیا
یعنی ز میخ و دل بده شرح قساوتی
سید محمد میر هاشمی
91/5/19
11:53 ص
این جزر و مد چیست که تا ماه می رود؟
دریای درد کیست که در چاه می رود؟
این سان که چرخ می گذرد بر مدار شوم
بیم خسوف و تیرگی ماه می رود
گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است
یک لحظه مکث کرده به اکراه می رود
آبستن عزای عظیمی است کاین چنین
آسیمه سر،نسیم سحرگاه می رود
امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان
یا آفتاب روی زمین راه می رود
در کوچه های کوفه صدای عبور کیست؟
گویا دلی به مقصد دلخواه می رود
دارد سر شکافتن فرق آفتاب
آن سایه ای که در دل شب راه می رود
قیصر امین پور
91/5/18
12:24 ع
پس از جریان جنگ صفّین و تحمیل ابوموسى اشعرى براى حکمیّت؛ و بعد از به وقوع پیوستن جنگ نهروان با خوارج، سه نفر از بزرگان خوارج که حضرت على(ع) را تکفیر کرده بودند تصمیم گرفتند تا به عنوان خونخواهى، سه نفر از والیان و سران حکومتى را ترور نمایند.
یکى عبدالرحمن بن ملجم مرادى بود که ترور امیرالمؤمنین، امام على(علیه السلام) را در کوفه؛ و دیگرى بَرک بن عبدالله که او ترور معاویه را در شام؛ و سومین نفر عمر بن بکر، که ترور عمرو بن عاص را در مدینه به عهده گرفت.
و بعد از آن که هر سه منافق، هم قسم شدند که یا کشته شوند یا هدف شوم خود را به اجراء درآورند، هر کدام به سوى هدف مورد نظر خود رهسپار شدند.
و عبدالرّحمن پس از آن وارد کوفه شد، روزى در یکى از کوچه هاى کوفه، زنى را به نام قُطّام که پدرش در جنگ نهروان کشته شده بود ملاقات کرد.
و چون قطّام، زنى بسیار زیباروى و خوش اندام بود؛ و عبدالرّحمن نیز از قبل مذاکراتى با او براى خواستگارى کرده بود، پس شیفته جمال او گردید و نسبت به آن اظهار عشق و علاقه نمود؛ و سپس پیشنهاد ازدواج به قطّام داد.
قطّام در پاسخ گفت: در صورتى با پیشنهاد تو موافقت مىکنم که سه هزار درهم و یک غلام مهریهام قرار دهى، مشروط بر آن که علىّ ابن ابى طالب را نیز به قتل برسانى.
عبدالرّحمن براى امتحان قطّام گفت: دو شرط اوّل را مىپذیرم؛ لیکن مرا از قتل علىّ معاف دار.
قطّام گفت: خیر، چون شرط سوّم از همه مهمتر است؛ و اگر مىخواهى به کام و عشق خود برسى، بایستى حتما انجام پذیرد.
عبدالرّحمن وقتى چنین شنید، گفت: من به کوفه نیامدهام، مگر به همین منظور.
پس از آن، قطّام هر ساعت خود را به شکلى آرایش و زینت مىکرد و در مقابل عبدالرّحمن به طنّازى و عشوهگرى مىپرداخت تا آن که او را بیش از پیش دلباخته خود نماید.
و چون آتش عشق و شهوت عبدالرّحمن شعلهور گشته و فزونى یافت؛ و نیز زمان موعود با همپیمانانش فرا رسید، آن ملعون شمشیرى مسموم همراه خود برداشت؛ و سحرگاه به مسجد کوفه وارد گشت.
هنگامى که نماز صبح به امامت حضرت على(علیهالسلام) شروع شد، عبدالرحمن پشت سر امام ایستاد؛ و هنگامى که سر از سجده برمىداشت ناگهان عبدالرّحمن فریادى کشید و با شمشیر بر فرق مقدّس آن امام مظلوم فرود آورد و گریخت.
در همین لحظه امام اظهار داشت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ»؛ قسم به پروردگار کعبه، رستگار و سعادتمند شدم.
بعد از آن، حضرت را با فرق شکافته و بدن خونین به منزل آوردند؛ و پزشکان بسیارى جهت معالجه آن حضرت آمدند، یکى از آنان پزشکى بود به نام اثیر بن عمرو سکونى، که بر بالین حضرت وارد شد؛ و شروع به مداوا گردید.
اطرافیان و اعضاء خانواده حضرت، اطراف بستر آن بزرگوار حلقه زده بودند و با حالتى نگران چشم به پزشک دوخته که چه مىگوید؛ و نتیجه چه خواهد شد.
پس از آن که پزشک نگاهى به جراحت آن حضرت کرد، گفت: گوسفندى را ذبح نمایید و سفیدى جگر ریه آن را تا سرد نشده، سریع بیاورید.
وقتى آن را آوردند، پزشک رگ میان سفیدى را بیرون آورد و میان شکاف سر آن حضرت قرار داد؛ و لحظهاى درنگ نمود، در حالتى که تمامى افراد در انتظار نتیجه، لحظه شمارى مىکردند.
سپس شکاف سر را باز کرد و رگ را خارج نمود؛ با نگاهى به آن، خطاب به حضرت کرد و عرضه داشت: اى امیرالمؤمنین! اگر وصیّتى دارى بفرما، چون متاسفانه زخم شمشیر و زهر آن به مغز سر اصابت و سرایت کرده؛ و راهى براى معالجه آن نیست.
لذا حضرت به فرزندش امام حسن مجتبى(علیهالسلام) فرمود: پسرم! اگر من خوب شدم، خودم آنچه را که صلاح بدانم با عبدالرّحمن انجام مىدهم.
و چنانچه خوب نشدم و از دنیا رفتم، سعى کنید به او سخت نگیرید و در قصاص تجاوز نکنید، چون او یک ضربت شمشیر زده است شما هم حق ندارید بیش از یک ضربت به او بزنید.
ایام ضربت خوردن و شهادت حضرت امیرالمونین، علی (ع) تسلیت باد
91/5/18
11:15 ص
حضرت علی علیهالسلام فرمودند: بر مسلمان لازم است که شب را به پایان نیاورد مگر آنکه آیةالکرسی
را بخواند و اگر میدانستید که آیةالکرسی چیست و در آن چیست، هرگز آن را رها نمیکردید.
آیةالکرسی نام یک آیه است که با الله لا اله الا هو الحی القیوم آغاز و با هو العلی العظیم پایان مییابد و دو آیه بعد از آن جزء آیةالکرسی نمیباشد، هر چند در برخی از موارد به خواندن آنها همراه آیةالکرسی تاکید شده است.
فضیلت و عظمت
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیهالسلام فرمودند: "قرآن کلامی برتر و بزرگ است و سوره بقره، سید قرآن و آیةالکرسی سید بقره است. ". سپس فرمودند: "آیةالکرسی از گنجینهای در زیر عرش به من عطا شده است و قبل از من به هیچ پیغمبری چنین عطائی نشده است. "
سفارش به خواندن آیةالکرسی در روایات
حضرت علی علیهالسلام فرمودند: بر مسلمان لازم است که شب را به پایان نیاورد مگر آنکه آیةالکرسی را بخواند و اگر میدانستید که آیةالکرسی چیست و در آن چیست، هرگز آن را رها نمیکردید. پیامبر به من فرمود: "آیةالکرسی " از گنجینهای در زیر عرش به من عطا شده است و قبل از من به هیچ پیغمبری چنین عطائی نشده است. سپس حضرت فرمود: "از وقتی این مطلب را از پیامبر صلی الله علیه واله شنیدم، در تمام شبها آن را خواندم و هرگز آن را ترک نکردم. " سپس فرمودند: "هر شب در سه وقت آیةالکرسی را میخوانم. "2
همچنین حضرت علی علیهالسلام فرمودند: پیامبر صلی الله علیه واله مرا خواست و فرمود: آنگاه که به بستر خواب رفتی بسیار استغفار کن و صلوات بفرست و زیاد قل هو الله احد (سوره توحید) را بخوان که نور قرآن است و بر تو باد به قرائت آیةالکرسی که در هر حرف آن هزار برکت و هزار رحمت است.3
امام باقر علیهالسلام فرمودند: هر کسی در پی وضو گرفتن، آیةالکرسی بخواند، خداوند ثواب چهل سال عبادت به وی عطا کند و ...4
پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیهالسلام فرمودند: آنگاه که از منزل در پی حاجتی بیرون شدی آیةالکرسی تلاوت کن، زیرا موجب برآورده شدن حاجت میباشد.5
امام حسن عسگری علیهالسلام فرمودند: آنگاه که در سفر احتمال خطر دادی، قبل از سفر سورههای حمد، معوذتین، آیةالکرسی و قدر را بخوان.6
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: هر وقت خواستی سفر کنی با میمنت است، به شرط اینکه قبل از آن صدقه بدهی و آیةالکرسی بخوانی.7
امام موسی بن جعفر علیهالسلام فرمودند: هر فردی که میخواهد سفر کند به طرف در بایستد و سه آیةالکرسی به طرف راست، چپ و مقابل خود بخواند و این موجب حفظ و دفع بدیها و پریشانی میشود.8
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمودند: هر وقت شخص آیةالکرسی بخواند و بر اهل قبور اهداء کند، خداوند از هر حرف آن، ملکی میآفریند که تا قیامت برای آن شخص تسبیح میکند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله درباره آیةالکرسی فرمودند: "در خانه آیةالکرسی بخوانید که شیطان به شما نزدیک نمیشود. "9
الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُ هُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إ لا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وِ ماخَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُر سِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض ولا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم(255) لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها والله سَمِیعٌ عَلِیمٌ(256) الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُ هُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هُم فِیها خالِدُونَ(257)
91/5/18
11:13 ص
91/5/18
11:13 ص
صلوا علی محمد واله
اللهم صلی علی محمد و اله و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین
صلوات : بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است.
صلوات : تحفهای از بهشت است.
صلوات : روح را جلا میدهد.
صلوات : عطری است که دهان انسان را خوشبو میکند.
صلوات : نوری در بهشت است.
صلوات : نور پل صراط است.
صلوات : شفیع انسان است.
صلوات : ذکر الهی است.
صلوات : موجب کمال نماز میشود.
صلوات : موجب کمال دعا و استجابت آن میشود.
*******************
صلوات : موجب تقرب انسان است.
صلوات : رمز دیدن پیامبر در خواب است.
صلوات : سپری در مقابل آتش جهنم است.
صلوات : انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است.
صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است.
صلوات : انسان را در سه عالم بیمه میکند.
صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است.
*****************
صلوات : برترین عمل در روز قیامت است.
صلوات : سنگینترین چیزی است که در قیامت بر میزان عرضه میشود.
صلوات : محبوبترین عمل است.
صلوات : آتش جهنم را خاموش می کند.
صلوات : زینت نماز است.
صلوات : گناهان را از بین می برد.
صلوات : فقر و نفاق را از بین میبرد.
صلوات : بهترین داروی معنوی است.
با ذکر صلوات ، غم و اندوه و حزن را از خود دور کنید.
با ذکر صلوات ، نوری در بهشت برای خود بیافرینید.
با ذکر صلوات ، گناهان خود را پاک و تولدی دیگر برای خود بوجود آورید.
با ذکر صلوات ، پاداش هفتاد و دو شهید را برای خود ثبت کنید.
با ذکر صلوات ، ده حسنه برای خود ثبت کنید.
چه خوب است که انسان همیشه اهل صلوات باشد، چرا که پیامبر نیز دائم الصلوات بوده است.
91/5/18
11:11 ص
شب شب قدراست قدرش را بدان دل تهی کن ناله سرکن نوحه خوان
ضجّه زن فریاد کـــــن توبه نما از نقــا ب تیــرگی بیرون بیا
پا ک کن جان ودلت را با خضوع خا لصا نه گــوی یارب با خشوع
دست خود بالا و استغا ثه کن روح وجان وقلــب خود راتازه کن
چون تو استغفــا رکردی ودعا می شــوی از آتش دوزخ رها
قدر این شب هست قدر یک هزار ای مسلمــــا ن قدر او نیکو بدار
گریه کن تا اشک شو ید هرگناه خود رهــــا کن ازبلا یای سیاه
ذکر یارب یاربت پاکت کند برتر از اسمـــاء وا فلاکت کند
یا غیاث المستغیثین رابخـــوان دست کـــــن با لا به سوی آسمان
مژده ی حق بنده رابخشیدن است کار بند ه قـــــدر او فهمیدن است
از ته قلبت ادا کن یامجیــــر تا نباشی روز محشـــــر سر به زیر
نا له کن الغوث الغو ثی بگــــو تا بگیــــــــر ی زین تو سّل آبرو
هر چه امشب مــی توانی کن نماز چون بُوَد درهای حق سوی تو باز
عا شقـــــا نه با صفا قرآن بخوان چشم دل را باز کـــن از نور آن
آخر امشب یک شب نورانی است وعده هایش وعده ای قر آنی است
گشته نازل امشب این قرآن حق نور بخشید ه به عالم چون فلق
شب شب داغ و عزای حیدر است آنــکه همرا ه ره پیغمبر است
آنکه معـــــروف است برشیر خدا کــاتب قرآن دلیر غز وه ها
آن امــــــام راستـــگویِ راستین عامل عدل و مسا وات ویقین
صاحب ایمان و عشـــق و اعتقاد دشمن تکفیر وشر ک و ارتداد
یا علــــی گو تا شفیع تو شود حــق پذیرا و سمیع تو شود
یا علی گو یا علی چون کیمیاست خاک تیره یا علی گوید طلاست
یاعلی برغصّه ی دل مرهــــم است هر چه گویی یاعلی خیلی کم است
مـــا علی را با محبت دیده ایم بــا صداقت مکتبش فهمیــده ایم
پهــــلوان استـــوار غزوه هاست با یتیما ن و فقیـران آ شنا ست
شــــاه دلسوزی که جانش در بلا تــــا بَرَد بهریتیمـــــــــا نش غذا
آنـــــکه در بدر و احد سرداربود عــــادل و دانا و خوشرفتار بود
سینــــه اش مملو ز اندوه ِ نفاق د ر گـــلو یش خا رها بی اشتیاق
نـــــاله ها یی در درون چاه زد ا ز غـــــم امّت گه و بیگاه زد
شــــاه امکانات بودی وصله پوش از برای شــــرع جانش در خروش
گـــــر چه شاه درهم ودینار بود نزد او دنیا ثقیف * و خــواربود
او کــــه شهر علم را دروازه بود دردهـــایش درد بی اندا زه بود
آنکه پنهانی چو باران می گریست فــاش گویم مقتدای ما علی است
من کـــــی ام تا از علی گویم سخن خــاک پای مرکبش بر چشم من
او نخستین یــــــا ور پیغمبراست از همه یاران پیغمبر ســـــــَراست
اوبه جــــــای مصطفی باعشق خفت جز خدای مــــصطفی حرفی نگفت
جنگ خندق باعلـــــی شددرظفر دید در بــــد ر واُحُد صد هاخطر
قصّه ی دست عقیل وسیـــــــم داغ آتـش سوزنده و ســوز چراغ،
عـــــد ل را شرمند ه این کارکرد فکـــرها ی خفته را بید ارکرد
این قضــــــاوت کردنش درراه حق کــر د ه وی رابر ولایت مستحق
همســـــــر با نوی پر مهر جهان هم عمـــــــوی خا تم پیغمبران
کیست جـــــــز او تا حسن را آورد کیست جز او تا حسینــــی پروَرَد
کیست جز اوتاکه دختش زینب است بر تمــــامی شررها غالب است؟
عــــــــــدل ا و بر فرق او شمشیرزد ابن ملجم تیغ بی تا ثیـــر زد
فزت رب الکعبه گفت و زنده شـد تا ابد تا بنده و پا ینـــــد ه شد
گــــــرد ش عا لم زاحسان علیست کهکشا ن در نور ایمان علیست
بی علـــــــی نظم زمانه درهم است ها، علــــی نبض تما م عالم است
قــــــد ر با قتل علی گرشد یکی یعنی بنـگر تا امامت هست کی
ضربه ی جهــــــــل سیا ه روزگار و ز ریای نا کثیــــن نابکار
حق نمــــا یا ن شد علی جاویدکرد ظلم رسوا ، دین حق تاییدکرد
یا علی شــــــــــد اعتبا ر شیعیان نغمه ی ا یمانی پیر و جـــوان
ای عزیزان قـــــــدر را باور کنیم با عباد ت لحظه ها را سـر کنیم
از خــــــدا خواهیم با اخلاص جان با علــی با شیم هردور و زمان
از خـــــــدا خواهیم رفع دردو غم رفع زجــر و قحطی وشرک و الم
تا به اسلام علـــــــی رونق دهد هم ظفــــر بر پیر و ا ن حق دهد
نوجـــــــوا نا ن را دهد عشق وصفا هم جــوا نان را دهد زهد ووفا
جمله ی مـــــــا را ببخشد برعلی قلب مــا سا زد زایمان منجلی
خادمـــــــا ن شیعه را بخشد ظفر دور سازد از همه درد و خطــر
رهبـــــــری را با ولایت مستدام هم دهد بر کشو ر ا یرا ن دوام
دشمنا ن را هم کنــــــد رسوا وکور هم د هد تعجیل در وقت ظهور
خشکســــــا لی را از این کشور بَرَد هم به دشت خشک ما باران زند
ای خد اا یران مــــا آ با د کن قلب مهدی رازایران شادکن
ای خـــــدا ایران طرفدار علی است کن فنا کل وهـابی صهیونیست
ا ی خدا ای خــــــا لق وربِّ عزیز بحر و برّ ِ خشک را باران بریز
ای خدا ای جمله عــــدل وعزّ ُ ونور یاوری کن تا کند مهدی ظهور
ای خــــــدا ای آنکه ما را یاوری کن مــوفق یا و ران رهبری
ای خدا ای آگه از هـــر درد ما خـود بده درد مریضان راشفا
ای خــــــد ا ای قادر وآگه به کار د ولت اسلا م را کن پا یدار
الهی آمین
91/5/9
9:43 ص
چطوری دلت میاد بدون ما بری سفر
حالا که داری میری، پس ما دو تا رو هم ببر
نه قرارمون نبود، رفیق نیمه راه باشی
گفتی پا به پام می مونی ،تا یه تکیه گاه باشی
به دلم آتیش نزن، گریه ی بی صدا نکن
واسه زنده موندنم، زیر لبت دعا نکن
خیلی زود داری میری!، دخترمون سه ساله شه
نذا باغِ زندگیش، رنگِ گلای لاله شه
وقت کوچت ای پرستو، نمِ پاییزی می خوای!؟
بعد عمری زندگی، تازه ازم چیزی می خوای!؟
نگو دریای غمِ خدیجه ساحل نداره !
همه زندگیم فدات، عبام که قابل نداره !
کفنت رو قراره ازآسمونا بیارن
قراره فرشته ها حلوا و خرما بیارن
به جونم آتیش زده؛ حرفِ کفن-اسمِ عبا
یادتِ گفته بودم براتُ از کرببلا
یادتِ گفته بودم، ازیه غریبِ بی کفن
گفته بودم نوه مُ ؛ کرببلا سر می بُرن
سی هزارتا نامسلمون، نینوا می کشنش
با لبِ تشنه تو گودال بلا می کشنش
توی کربلا سرِ همین عبا بلوا میشه
سر غارتِ یه تیکه پیرهن دعوا میشه
وحید قاسمی
91/5/9
9:43 ص
چشمم به غیر خون دلی مبتلا نداشت
این خانه بعد رفتن تو آشنا نداشت
زهرا یتیم شد غم بی مادری رسید
بی تو دل شکسته ی من هم نوا نداشت
خاک عزا به روی سرم ریختم ولی
خون گریه های دخترکت هم صدا نداشت
رفتی و در مزار تو دیدم که پیکرت
بر پای تا سرش کفنی جز عبا نداشت
بابا گرفته روضه و من گریه می کنم
در خانه ای که بعد نگاهت صفا نداشت
می گوید از من و تو و از پار? تنم
از تشنه ای که روی لبش جز دعا نداشت
شد رسم بعد تو که عبا را کفن کنند
اما برای قامت او کربلا نداشت
از بس که تیغ و نیزه تنش را گشوده است
گودال قتلگاه به جز بوریا نداشت
حسن لطیفی