89/6/24
3:31 ع
خنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر وکویش پرو بالی بزنم
ای خوش آنروز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم، از پی جانان بروم
حجاب چهره جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده بر فکنم
چنین قفس نه سزای من خوش الحانی است
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
یاد آن ایامی که در تن جان ما منزل نداشت
موج مطلق عنان ما غم ساحل نداشت
خوش نشین باغ و بستان بود چون آزادگان
سرو ما از تنگنای جسم پا در گل نداشت
صائب تبریزی