از دل حجره ى تاریک که بسته است درش مى رسد نالهاى و دل شده خون از اثرش چیست؟ این ناله ى سوزنده و از سینه ى کیست صاحب ناله مگر سوخته پا تا به سرش این فروغ دل زهراست که خون است دلش این جگر گوشه ى موسى است که سوزد جگرش این جواد است که از تشنگى و سوزش زهر جان سوزان بود و ناله جان سوز ترش خانه اش قتلگه و همسر او قاتل اوست بار الها تو گواهى که چه آمد به سرش همسر مرد برایش پرو بالى است ولى همسر سنگدل او بشکسته پرش آتش زهر چنان کرده به جانش تاثیر که کند هر نفس سوخته اش تشنه ترش شهر بغداد بود شاهد مظلوم دگر پسرى را که دهد جان ز ستم چون پدرش کاش مى بود غریب الغربا در آنجا تا زمانى نگردد غربت تنها پسرش