سوخت از زهر هلاهل جگرم مادر جان تیره شد روز به پیش نظرم مادر جان من در این حجره ى در بسته خود مى پیچم کس نداند که چه آمد به سرم مادر جان نکشد گر که مرا زهر جفا خواهد کشت خنده ى همسر بیدادگرم مادر جان من جوادم که به یاد تو سخن مى گویم چون ترا از همه مشتاق ترم مادر جان همچو شمعى اثر زهر ستم آبم کرد سوخت پروانه صفت بال و پرم مادرجان همسرم پشت در خانه به دست افشانى من به یاد تو و مسمار درم مادر جان چون تو در فصل جوانى ز جهان سیر شدم که زده داغ تو بر جان شررم مادر جان به لب خشک من غمزده آبى برسان کز عطش سوخته پا تا به سرم مادر جان شعر (ژولیده) گواهى دهد از غربت من دوست دارم که بیایى به برم مادرجان شاعر:ژولیده نیشابوری