91/1/17
12:35 ع
خونابه های زخم تو آب وضوی من
لبخند کوچکی به لبت آرزوی من
حرفی بزن عزیز دلم غصه می خورم
این غصه عقده ایی شده بین گلوی من
ناراحتی ز دست علی؟ پس چرا دگر
پوشانده ای تو صورت خود پیش روی من
مردم دگر جواب سلامم نمی دهند
بر باد طعنه رفته همه آبروی من
پیرم نموده ناله و اشک شبانه ات
دیگر نمانده تار سیاهی به موی من
ای ذات آب، روح طهارت، زلال من
خونابه های زخم تو آب وضوی من
قاسمی