91/2/10
11:21 ص
خدای مهربانیهای بیبهانه،
همیشه جایی در حوالی دلتنگیهای من،
جاری میشوی ...
جاری میشوی در ابریِ چشمانم،
و میباری آنقدر تا زلال شوم،
میباری آنقدر که آسمانی شود هوای دلم،
آنقدر که با همه روحم حس کنم .
داشتنِ تــــو
میارزد به همهی نداشتنهای دنیا ...
میارزد
خدایا
چگونه رهایم میکنی؟ حال اینکه در همه حال دستم را گرفتهای !
ای قادر بی همتا ...
چگونه سپاس گویمت؟ که عاجزم از شکرگزاری ...
خداوندا ...
مگر میشود که تو، بر بنده عاجز بی مقدارت ظلم کنی؟
زیرا که تو، مبرایی از ظلم و ما بی صبر و ناسپاس ...
بارالها ...
به هر سو مینگرم تو را میبینم ای شاهد متعال،
ای عزیز، ای پیدای پنهان و ای پنهان آشکار،
خداوندا...
به قلب کوچک بی صبرم، استقامت عطا بفرما، که تویی آن عطا کننده و آن ستاننده مطلق