91/10/20
2:14 ع
قافله ای در حرکت بود. عزیزان خود را تازه از دست داده بودند و آن هم به طرزی فجیع و با دشمنی و در جنگ با کسانی که ایشان را به شهر خود دعوت کرده بودند. خود، حالت اسارت داشتند. حرمتی به آنها نمی نهادند- حال آنکه محترمین خاندان زمین بودند – و توهین ها و آزارها و سختی ها و فشارها، همراهان آنان در این سفر ناخواسته شان به کوفه بود.
بجز مردی استوار که تنها بازمانده مردان عاشورا بود، همگی زن و کودک بودند. زنانی که در میانشان زینب و ام کلثوم و فاطمه صغری نیز حاضر بودند.
به کوفه واردشان کردند و زمانی رسید که زینب فرصت را مهیا دید. گریه میکردند. او را می شناختند و خاطره سخنان پرهیبت و موزون پدرش را از خاطره هاشان نزدوده بودند که با خود گفتند گویا علی است که با ما سخن می گوید. او دختر علی بود. خدا را سپاس گفت و بر جدش و خاندان او درود فرستاد و اینگونه ادامه داد:
ای اهل کوفه، ای اهل نیرنگ و خیانت! آیا گریه می کنید؟ اشکهایتان هرگز خشک نشود و شیونتان آرام نگیرد، مثل شما مثل آن زنی است که پیوسته رشته های خود را به هم می بست و سپس از هم می گسست و پنبه می کرد، پیمانها و سوگندهایتان را مایه خدعه ها و نیرنگتان کرده اید...
سخنان زینب ادامه یافت و از خودستایی و خودخواهی و کینه و چاپلوسی و طعنه زنی و ظاهر ساز بودن آنها گفت و نفرینشان نمود و از ظلم و جنایت بزرگی که درباره امام حسین و در راه کشتن او مرتکب شده بودند و از اسارت های زنان و کودکان کاروان او و مشاهده همه این اعمال توسط خدا سخن خویش را پایان داد و مردم مبهوت و حیران شده انگشت به دندان می گزیدند.
مردم کوفه فرزند پیامبر را به شهر خود دعوت کردند و به او تعهد کردند که یاری اش می کنند و اینگونه نکردند. به سبب زندگی در این دوران، چنین شرایطی برای ما وجود نداشته است که دعوت امام حسین علیه السلام را لبیک بگوییم یا نگوییم اما این آیه به قوت خود باقی است و همان طور که درباره کوفیان معنا پیدا کرد، درباره هر شخص یا هر قوم دیگری هم ممکن است معنا پیدا کند. بنابراین شخص مومن هیچگاه خود را از سقوط به این ورطه ایمن نمی بیند و از اینکه پیمان الهی اش را بشکند همواره به خدا پناه می برد
در اینجا به بررسی تشبیهی قرآنی می پردازیم که حضرت زینب آن را در کلماتش برای کوفیان به کار برده اند. در آیه 92 سوره نحل می خوانیم:
وَ لا تَکُونُوا کَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُون
و مانند آن زن (سبک مغز) نباشید که رشتههاى خود را پس از تافتن و محکم کردن واتابید و پاره پاره کرد، به طورى که سوگندهاى خود را وسیله فریب و فساد میان خود قرار دهید به خاطر آنکه گروهى از گروهى افزونتر و بهرهمندترند بشکنید. جز این نیست که خداوند شما را در این مورد مىآزماید، و بىتردید در روز قیامت آنچه را که در آن اختلاف مىکردید براى شما روشن خواهد کرد.
استفاده از این ضرب المثل در کلمات بزرگان در قبل از واقعه عاشورا هم سابقه دارد. فاطمه زهرا علیها السلام در خطبه ای در مسجد مدینه که علیه حاکمان وقت ایراد فرموده بود این آیه را تلاوت کرد که مثل شما به خاطر پیمان شکنى نسبت به بیعتى که در غدیر خم با على علیه السلام داشتید، مثل همان زنى است که مىبافت و سپس بافته خود را پنبه مىکرد.
این اشاره قرآنی مربوط به زنى قریشی بنام" رایطه" است که در زمان جاهلیت که از صبح تا ظهر خود و کنیزانش، پشمها و موهایى را که در اختیار داشتند مىتابیدند، و پس از آن دستور مىداد همه آنها را به حالت اولش برگردانند و به همین جهت در میان عربها به نام «زن احمق» معروف شده بود. این مثل قرآنی درباره کسانى است که با پیمان بستن با خدا و به نام حق، تعهدى را مىپذیرند و سپس تعهد را زیر پا می گذارند.
این دلیل بر ضعف شخصیت و ناتوانى روح انسان و یا دلیل بر تقلب و خیانت او است که با مشاهده زیادی تعداد مخالفان، دست از آئین راستین خود بر دارد و به آئین منحط و بى پایهاى که طرفدارانش اکثریت دارند بپیوندد.
فاطمه زهرا علیها السلام در خطبه ای در مسجد مدینه که علیه حاکمان وقت ایراد فرموده بود این آیه را تلاوت کرد که مثل شما به خاطر پیمان شکنى نسبت به بیعتى که در غدیر خم با على علیه السلام داشتید، مثل همان زنى است که مىبافت و سپس بافته خود را پنبه مىکرد
از این آیه نکات دیگری نیز در می یابیم که عبارتند از:
1- پیمان شکنى، هدر دادن زحمات گذشته است.
2- هر چه پیمان محکمتر بسته شود، شکستن آن زشتتر است.
3- پیمان شکنى پى در پى، ننگ بیشترى دارد.
4- دین را دستاویز و وسیلهى خدعه قرار ندهیم.
5- قدرت و تعداد و هیاهوهاى سیاسى و اقتصادى، زمینهى پیمان شکنى است.
6- یکى از ابزار آزمایش، وفاى به تعهدات است.
7- یاد معاد، عامل تقوى و مراعات پیمانها است.
مردم کوفه فرزند پیامبر را به شهر خود دعوت کردند و به او تعهد کردند که یاری اش می کنند و اینگونه نکردند. به سبب زندگی در این دوران، چنین شرایطی برای ما وجود نداشته است که دعوت امام حسین علیه السلام را لبیک بگوییم یا نگوییم اما این آیه به قوت خود باقی است و همان طور که درباره کوفیان معنا پیدا کرد، درباره هر شخص یا هر قوم دیگری هم ممکن است معنا پیدا کند. بنابراین شخص مومن هیچگاه خود را از سقوط به این ورطه ایمن نمی بیند و از اینکه پیمان الهی اش را بشکند همواره به خدا پناه می برد.
روح الله رستگار صفت