92/3/23
9:49 ص
چشم ها قبله گاه دریا شد
صف مژگان دوست تا وا شد
همه دیدند خیل مژگان را
چشم خیمه پر از تماشا شد
تا که بالا روند از دوشش
بین طفلان دوباره دعوا شد
دشمن از دور هم نظر می کرد
بس که حیرانِ قدّ و بالا شد
دست بر دامن کرامت او
همه ی آب های دنیا شد
صاحب جود و تیغ و مشک و علم
آبروی تمام اهل حرم
تیغ تا در مصاف بر دارد
آسمان هم شکاف بردارد
نیست ممکن که در برابر خصم
ذرّه ای انعطاف بر دارد
بدن او زره نمی خواهد
تیغ را بی غلاف بر دارد
چه مهیب است نعره اش که ترک
سینه ی کوه قاف بر دارد
بوسه از خاک پای او جبریل
لحظه های طواف بردارد
تک یل کربلا اباالفضل است
باب حاجات ما اباالفضل است