92/4/1
10:47 ص
دفترم واژه به واژه چشمه ای از نور شد
تا که نامت در میان قلب آن منظور شد
نامتان آمد دل غمدیده ام مسرور شد
بزم شادیمان به امید وصالت جور شد
مرتضی و مصطفی از روی پاکت منجلی
ذکر دل امشب به عشقت یا محمد یا علی
موج گیسوی تو دل از موج دریا برده است
نور رخسار تو دل از ماه شبها برده است
خال روی تو دل از نوح و مسیحا برده است
قد و بالایت دل از صد قد رعنا برده است
نور رویت جلوه گر در آسمان و نه فلک
می چکد از گوشه ی ابروی تو حور و ملک
با نگاه مهربانت قطره دریا می شود
واله و مجنون رویت قلب لیلا می شود
از شمیم روی تو گلزار، صحرا می شود
با ظهور تو هویدا قبر زهرا می شود
بر تمام انبیا و اولیا رهبر تویی
آینه بر چهره ی عباس آب آور تویی
از رخت گردیده ساطع جلوه های دلبری
همچو زهرا بر همه جان دو عالم کوثری
وارث دین خدا و ذوالفقار حیدری
مهدی صاحب زمانی و شفیع محشری
دل ز نرجس نه که یک دل بلکه صد دل می بری
بر قد و بالای تو نازد امام عسگری
در تمام زندگی با قلب ما همراه تو
از تمام رمز و راز عالمی آگاه تو
مصحف قرآن تو و تالی کتاب الله تو
رهبر و فرمانده و میر و امیر و شاه تو
کل عالم ریزه خوار سفره ی احسان تو
دست یک عالم دخیل گوشه ی دامان تو
با نگاهت پر بگیرد مرغ دل تا آسمان
کاش یابم از مکان خیمه ی سبزت نشان
هر دم از عشق رخت ای مهدی صاحب زمان
بوسه می گیرد لبم از خاک پاک جمکران
ای قرار سینه های بیقرار ما بیا
با نگاهی روزی ما کن شبی را کربلا