93/10/10
11:38 ص
یازده بار جهان گوشه زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریه باران کم نیست
سامرایی شده ام ، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خونابه
ماجرایی ست که در ایل تو چندان کم نیست
بوسه جام به لب های تو یعنی این بار
خیزران نیست ولی روضه دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تا همین لحظه که خون گریه باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون می گفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست؟
سید حمیدرضا برقعی
آقا جان یا صاحب الزمان تسلیت