88/10/20
3:40 ع
ای یاورم ای تکیه گاهم
بعد از تو بی پشت و پناهم
ای پهلوان با من بمان تو ایی توانم
خواهم که برخیزم ز جا نمی توانم
ای بین خون نشسته ، ای یار دیده بسته
بار غمت برادر پشت مرا شکسته
برخیز علمدار رشیدم
مکن امیدم نامیدم
سقای من غیر از تو من یاری ندارم
بردار علم را که علمداری ندارم
تا دست تو قلم شد،تا سرنگون علم شد
دشمن دگر به فکر ، رفتن سوی حرم شد
بعد از تو کار من تمام است
بی تو حرم بی احترام است
باید به نیزه غریبی سر گذارم
از گوش طفلان گوشواره دربیارم
بعد از تو در اسارت، در شام قتل و غارت
بر دختران زهرا، دشمن کند جسارت
التماس دعا