سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
1 2 >

95/7/5
2:7 ع

اعمال روز مباهله
روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روزمباهله پیامبر (ص) با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست.
 
همچنین در این روز حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام در حال رکوع انگشتر خود را به سائل داد، و آیه
«انّما ولیکم اللّه»
در شأن آن حضرت نازل گشت.
 
در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز ذکر شده است:
اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش جان و صفای باطن است؛
دوم: روزه، که سبب شادابی درون است؛
 
سوّم: خواندن دو رکعت نماز، که در وقت و کیفیت و ثواب مانند نماز روز عید غدیر است، و اینکه «آیة الکرسى» در نماز مباهله باید تا«هم فیها خالدون» خوانده شود.
 هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین(ع) به ویژه زیارت جامعه روایت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از مولی الموحدین علی (ع)  که در رکوع نمازش به نیازمند احسان فرمود، سفارش شده است.
 
چهارم: خواندن دعاى مباهله مى باشد، که شبیه به دعاى سحر ماه رمضان است، و شیخ طوسى و سیّد ابن طاووس نقل کرده اند، ولى بین روایات آن دو بزرگوار اختلاف زیادى است، و من روایت شیخ طوسى را در کتاب «مصباح» برگزیده ام که فرموده است: دعاى روز مباهله همراه با فضیلت آن، از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده، و آن دعا این است:
 
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ بَهَائِکَ بِأَبْهَاهُ وَ کُلُّ بَهَائِکَ بَهِیٌّ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِبَهَائِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِأَجَلِّهِ وَ کُلُّ جَلالِکَ جَلِیلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَمَالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمَالِکَ جَمِیلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِجَمَالِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِأَعْظَمِهَا وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظِیمَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ نُورِکَ بِأَنْوَرِهِ وَ کُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِأَوْسَعِهَا وَ کُلُّ رَحْمَتِکَ وَاسِعَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّهَا.
خدایا از تو درخواست مى کنم از زیبایى ات به حق برترین مرتبه زیبایى ات، و همه مراتب آن زیباست، خدایا از تو درخواست میکنم به همه مراتب زیباییات.
خدایا از تو درخواست مى کنم از بزرگى ات به حق برترین مرتبه بزرگى ات، و همه مراتب بزرگى ات بزرگ است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه مراتب عظمتت.
خدایا از تو درخواست میکنم از جمالت، به حق برترین مرتبه جمالت، و همه مراتب جمال تو جمیل است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه مراتب جمالت.
خدایا تو را میخوانم چنان که فرمان دادى، پس اجابتم کن چنان ه وعده فرمودى، خدایا از تو درخواست می کنم از شکوهت، به حق برترین مرتبه شکوهت، و همه مراتب شکوهت شکوه مند است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه مراتب شکوهت.
خدایا از تو درخواست میکنم از نورت، به حق برترین مرتبه نورت، و همه نورت نورانى است، خداى از تو درخواست میکنم به همه نورت، خداى از تو درخواست میکنم از رحمتت، به حق وسیع ترین مرتبه رحمتت و همه رحمتت وسیع است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه رحمتت.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کَمَالِکَ بِأَکْمَلِهِ وَ کُلُّ کَمَالِکَ کَامِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکَمَالِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کَلِمَاتِکَ بِأَتَمِّهَا وَ کُلُّ کَلِمَاتِکَ تَامَّةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکَلِمَاتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ أَسْمَائِکَ بِأَکْبَرِهَا وَ کُلُّ أَسْمَائِکَ کَبِیرَةٌ ،
 
خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودى.
خدایا از تو درخواست میکنم از کمالت به حق برترین مرتبه کمالت، و همه کمالت کامل است، خدایا از تو درخواست مى کنم به همه کمالت، خدایا از تو درخواست می کنم از کلماتت به حق تمام ترین کلماتت، و همه کلماتت تمام است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه کلماتت، خدایا از تو درخواست می کنم از نامهایت به حق بزرگترین آنها، و همه نامهایت بزرگ است،
 
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَسْمَائِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عِزَّتِکَ بِأَعَزِّهَا وَ کُلُّ عِزَّتِکَ عَزِیزَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَشِیَّتِکَ بِأَمْضَاهَا وَ کُلُّ مَشِیَّتِکَ مَاضِیَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَشِیَّتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقُدْرَتِکَ الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِهَا عَلَى کُلِّ شَیْ ءٍ وَ کُلُّ قُدْرَتِکَ مُسْتَطِیلَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقُدْرَتِکَ کُلِّهَا،
 
خدایا از تو درخواست میکنم به حق همه نامهایت.
خدایا تو را میخوانم، چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن، چنان که وعده فرمودى، خدایا از تو درخواست میکنم از عزّتت، به حق برترین مرتبه عزّتت، و همه عزّتت عزیز است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه عزّتت، خدایا از تو درخواست میکنم از مشیّتت به حق گذراترین مشیّتت و همه مشیّتت گذراست، خدایا از تو درخواست مى کنم به همه مشیّتت.
خدایا از تو درخواست میکنم به قدرتت که با آن بر همه چیز برتری گرفتى، و همه قدرت تو برتریگیر است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه قدرتت.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عِلْمِکَ بِأَنْفَذِهِ وَ کُلُّ عِلْمِکَ نَافِذٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعِلْمِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ بِأَرْضَاهُ وَ کُلُّ قَوْلِکَ رَضِیٌّ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقَوْلِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَسَائِلِکَ بِأَحَبِّهَا وَ کُلُّهَا إِلَیْکَ حَبِیبٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَسَائِلِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ شَرَفِکَ بِأَشْرَفِهِ وَ کُلُّ شَرَفِکَ شَرِیفٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِشَرَفِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ سُلْطَانِکَ بِأَدْوَمِهِ وَ کُلُّ سُلْطَانِکَ دَائِمٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِسُلْطَانِکَ کُلِّهِ .
خدایا تو را می خوانم، چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن، چنان که وعده فرمودى، خدایا از تو درخواست می کنم از علمت به حق نافذترین آن و همه علم تو نافذ است، خدایا از تو درخواست مى کنم به همه علمت.
خدایا از تو درخواست مى کنم از گفتارت به حق پسندیده ترین آن.
و همه گفتارت پسندیده است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه گفتارت.
خدایا از تو درخواست میکنم از خواسته هایت به حق محبوب ترین آنها، و همه آنها نزد تو محبوب است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه خواسته هایت.
خدایا تو را میخوانم چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودى، خدایا از تو درخواست میکنم از شرفت به حق برترین مرتبه شرفت، و همه شرفت شریف است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه شرفت.
خدایا از تو درخواست میکنم از سلطنتت، به حق پایدارترین آن.
و همه سلطنتت پایدار است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه سلطنتت.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مُلْکِکَ بِأَفْخَرِهِ وَ کُلُّ مُلْکِکَ فَاخِرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمُلْکِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عَلائِکَ بِأَعْلاهُ وَ کُلُّ عَلائِکَ عَالٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعَلائِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ آیَاتِکَ بِأَعْجَبِهَا وَ کُلُّ آیَاتِکَ عَجِیبَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِآیَاتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَنِّکَ بِأَقْدَمِهِ وَ کُلُّ مَنِّکَ قَدِیمٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَنِّکَ کُلِّهِ،
 
خدایا از تو درخواست میکنم از فرمانروایى ات به حق گرانمایه ترین آن، و همه فرمانروایی ات گرانمایه است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه فرمانروایى ات.
خدایا تو را مى خوانم چنان که فرمانم دادى.
پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودى.
خدایا از تو درخواست می کنم از والایى ات به حق والاترین آن، و همه والایی ات والاست، خدایا از تو درخواست مى کنم به همه والایی ات.
خدایا از تو درخواست می کنم از آیاتت به حق شگفت ترین آیاتت، و همه آیاتت شگفت است، خدایا از تو درخواست مى کنم به همه آیاتت.
خدایا از تو درخواست میکنم از نعمتت به حق دیرینه ترین آن و همه نعمتت دیرین است، خدایا از تو درخواست مى کنم به همه نعمتت.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ وَ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَا [مِمَّا] أَنْتَ فِیهِ مِنَ الشَّأْنِ وَ الْجَبَرُوتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکُلِّ شَأْنٍ وَ کُلِّ جَبَرُوتٍ اللَّهُمَّ وَ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَا تُجِیبُنِی بِهِ حِینَ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْأَلُکَ بِبَهَاءِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْأَلُکَ بِجَلالِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْأَلُکَ بِلا إِلَهَ إِلا أَنْتَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ بِأَعَمِّهِ وَ کُلُّ رِزْقِکَ عَامٌّ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرِزْقِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عَطَائِکَ بِأَهْنَئِهِ وَ کُلُّ عَطَائِکَ هَنِی ءٌ ،
 
خدایا تو را میخوانم چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن، چنان که وعده فرمودى.
خدایا از تو درخواست میکنم، به حق آنچه که در آن قرار دادى از مقام و جبروت، خدایا از تو درخواست میکنم به تمام مقام و تمام جبروتت.
خدایا از تو درخواست میکنم به آنچه با آن اجابتم مینمایى، زمانیکه از تو میخواهم، اى خدا، اى که معبودى جز تو نیست، از تو میخواهم به زیبایى اینکه معبودی جز تو نیست.
اى که معبودى جز تو نیست، از تو میخواهم به بزرگى اینکه معبودى جز تو نیست.
اى که معبودى جز تو نیست، از تو میخواهم به حق اینکه معبودى جز تو نیست.
خدایا تو را میخوانم چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودى.
خدایا از درخواست میکنم از روزى ات به همه گانه ترین آن، و همه روزى ات همگانى است.
خدایا از تو درخواست می کنم به همه روزى ات، خدایا از تو درخواست میکنم از عطایت، به حق گواراترین آن، و همه عطایت گواراست.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعَطَائِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِکَ بِأَعْجَلِهِ وَ کُلُّ خَیْرِکَ عَاجِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِخَیْرِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ بِأَفْضَلِهِ وَ کُلُّ فَضْلِکَ فَاضِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِفَضْلِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْنِی عَلَى الْإِیمَانِ بِکَ وَ التَّصْدِیقِ بِرَسُولِکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ وَ الْوِلایَةِ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّهِ وَ الایتِمَامِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلامُ فَإِنِّی قَدْ رَضِیتُ بِذَلِکَ یَا رَبِّ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ فِی الْأَوَّلِینَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ فِی الْآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ فِی الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ فِی الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِیلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْکَبِیرَةَ.
خدایا از تو درخواست میکنم به همه عطایت، خداى از تو درخواست میکنم از خیرت به فوریترین آن، و همه خیرت فورى است.
خدایا از تو درخواست میکنم به همه خیرت.
خدایا از تو درخواست میکنم از فضلت، به حق فزون ترین آن، و همه فضلت فزون است، خدایا از تو درخواست میکنم به همه فضلت.
خدایا تو را میخوانم چنان که فرمانم دادى، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودى.
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا برانگیز بر ایمان به خود و تصدیق به رسولت (درود خدا بر او و خاندانش باد) ، و ولایت على بن ابیطالب (ع) و بیزاری از دشمنش، و اقتدا به امامان از خاندان محمّد (درود خدا بر آنان باد) ، که من به این واقعیت راضی شده ام.
خدایا درود فرست بر محمّد بنده و رسولت در میان پیشینیان، و درود فرست بر محمّد در میان آیندگان، و درود فرست بر محمّد، در میان آسمانیان، و درود فرست بر محمّد در میان فرستادگان.
خدایا به محمّد عطا کن، وسیله و شرف و فضیلت و درجه بزرگ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَنِّعْنِی بِمَا رَزَقْتَنِی وَ بَارِکْ لِی فِیمَا آتَیْتَنِی وَ احْفَظْنِی فِی غَیْبَتِی وَ کُلِّ غَائِبٍ هُوَ لِی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْنِی عَلَى الْإِیمَانِ بِکَ وَ التَّصْدِیقِ بِرَسُولِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُکَ خَیْرَ الْخَیْرِ رِضْوَانَکَ وَ الْجَنَّةَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ الشَّرِّ سَخَطِکَ وَ النَّارِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْفَظْنِی مِنْ کُلِّ مُصِیبَةٍ وَ مِنْ کُلِّ بَلِیَّةٍ وَ مِنْ کُلِّ عُقُوبَةٍ وَ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ وَ مِنْ کُلِّ بَلاءٍ وَ مِنْ کُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ کُلِّ مَکْرُوهٍ وَ مِنْ کُلِّ مُصِیبَةٍ وَ مِنْ کُلِّ آفَةٍ نَزَلَتْ أَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی هَذَا الشَّهْرِ وَ فِی هَذِهِ السَّنَةِ.
خدایا درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد، و به آنچه روزى ام نمودى خشنود بدار، و در آنچه به من عنایت کردى برکت ده، و در غیبتم و در غیاب هر غایبى که او از من است نگهدارم باش.
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا بر پایه ایمان به خود و باور داشتن به پیامبرت برانگیز، خداى بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و از تو میخواهم خوب ترین خوبها را که خشنودی ات و بهشت است، و به تو پناه مى آورم از بدترین بدها که خشمت و آتش است.
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا محافظت فرما از هر مصیبت و هر بلا، و از هر عقوبت، و هر فتنه، و هر آزمایش، و هر شر، و هر امر ناپسند، و هر پیش آمد، و هر آفت که از آسمان بر زمین فرود آید، یا فرود میآید، در این ساعت و در این شب، و در این روز، و در این ماه، و در این سال
 
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْسِمْ لِی مِنْ کُلِّ سُرُورٍ وَ مِنْ کُلِّ بَهْجَةٍ وَ مِنْ کُلِّ اسْتِقَامَةٍ وَ مِنْ کُلِّ فَرَجٍ وَ مِنْ کُلِّ عَافِیَةٍ وَ مِنْ کُلِّ سَلامَةٍ وَ مِنْ کُلِّ کَرَامَةٍ وَ مِنْ کُلِّ رِزْقٍ وَاسِعٍ حَلالٍ طَیِّبٍ وَ مِنْ کُلِّ نِعْمَةٍ وَ مِنْ کُلِّ سَعَةٍ نَزَلَتْ أَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی هَذَا الشَّهْرِ وَ فِی هَذِهِ السَّنَةِ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَتْ ذُنُوبِی قَدْ أَخْلَقَتْ وَجْهِی عِنْدَکَ وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ وَ غَیَّرَتْ حَالِی عِنْدَکَ فَإِنِّی أَسْأَلُکَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی لا یُطْفَأُ،
 
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و روزى من کن از هر شادى، و هر خوشحالى، و هر پایدارى و هر گشایش و هر عافیت و هر سلامت و هر کرامت، و هر روزی وسیع حلال پاک و هر نعمت، و هر وسعتى که از آسمان بر زمین نازل شد یا میشود.
در این ساعت، و در این شب، و در این روز، و در این ماه و در این سال.
خدایا اگر گناهانم مرا در پیشگاهت بی اعتبار ساخته، و میان من و تو پرده شده، و حالم را نزد تو دگرگون نموده.
من از تو درخواست میکنم، به حق نور جمالت که هرگز خاموش نشود،
 
وَ بِوَجْهِ مُحَمَّدٍ حَبِیبِکَ الْمُصْطَفَى وَ بِوَجْهِ وَلِیِّکَ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى وَ بِحَقِّ أَوْلِیَائِکَ الَّذِینَ انْتَجَبْتَهُمْ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی مَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِی وَ أَنْ تَعْصِمَنِی فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِی وَ أَعُوذُ بِکَ اللَّهُمَّ أَنْ أَعُودَ فِی شَیْ ءٍ مِنْ مَعَاصِیکَ أَبَداً مَا أَبْقَیْتَنِی حَتَّى تَتَوَفَّانِی وَ أَنَا لَکَ مُطِیعٌ وَ أَنْتَ عَنِّی رَاضٍ وَ أَنْ تَخْتِمَ لِی عَمَلِی بِأَحْسَنِهِ وَ تَجْعَلَ لِی ثَوَابَهُ الْجَنَّةَ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ یَا أَهْلَ التَّقْوَى وَ یَا أَهْلَ الْمَغْفِرَةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْنِی بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
 
و به آبروى محمّد محبوب برگزیده ات، و به آبروى ولیّت على مرتضى، و به حق اولیایت که آنان را برگزیدى، اینکه بر محمّد و خاندان محمد درود فرستى، و آنچه از گناهانم گذشته بیامرزى، و در باقیمانده عمر حفظم کنى، و به تو پناه میآورم، خدایا، از اینک هرگز به چیزى از نافرمانی هایت بازگردم، تا زنده ام بدارى و تا بمیرانى، و من فرمانبردار تو باشم، و تو از من خشنود باشى، و اینکه عملم را ختم کنى به نیکوترینش، و پاداش آن را برایم بهشت قرار دهى، و با من آن کنى که شایسته آنى، اى هل تقوى و اى اهل مغفرت، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و به رحمتت به من رحم کن، اى مهربان ترین مهربانان.
پنجم: دعایى که شیخ طوسى و سیّد ابن طاووس پس از دو رکعت نماز و هفتاد مرتبه استغفار، روایت کرده اند بخواند، اول آن دعا «الحمد للّه ربّ العالمین» است.
در این روز دادن صدقه به تهیدستان به خاطر پیروى از مولاى همه مردان و زنان با ایمان، و زیارت آن حضرت، شایسته است، و مناسب تر زیارت جامعه است.

  

95/7/5
2:6 ع

 
شرح مختصر واقعه مباهله
مباهله پیامبر با (ص)مسیحیان نجران، در روز بیست وچهارم ذی الحجّه سال دهم هجری اتفاق افتاد. پیامبر (ص)طی نامه ای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد. مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر (ص)آنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد.
وقتی هیئت نمایندگان نجران، وارستگی پیامبر (ص) را مشاهده کردند، از مباهله خودداری کردند. ایشان خواستند تا پیامبر (ص)اجازه دهد تحت حکومت اسلامی در آیین خود باقی بمانند.
موقعیت جغرافیایی
بخش با صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام این نقطه، تنها نقطه مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیح (ع) گرویده بودند.
دعوت به اسلام
پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی (ص)برای گزاردن رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. هم چنین نامه ای به اسقف نجران، «ابوحارثه»، نوشت و طی آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.
نامه حضرت محمد (ص)به اسقف نجران
مشروح نامه پیامبر (ص)به اسقف نجران چنین بود: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب (ع). [این نامه ایست] از محمد ((صلی الله علیه و آله وسلم))، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب (ع) را ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا می خوانم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید تا در برابر این مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند] و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود».
عکس العمل نجرانی ها
نمایندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب پیامبر (ص)بودند، وارد نجران شدند و نامه را به اسقف نجران دادند. او نیز شورایی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت. یکی از آنان که به عقل و درایت مشهور بود گفت: «ما بارها ازپیشوایان خودشنیده ایم که روزی منصب نبوت ازنسل اسحاق (ع)به فرزندان اسماعیل(ع) انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که محمد صلی الله علیه و آله وسلم ـ که از اولاد اسماعیل (ع) است ـ همان پیامبر موعود باشد». بنابراین شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد (ص)تماس گرفته، دلایل نبوت او را بررسی کنند.
گفتگوی پیامبر (ص)با هیئت نجرانی
پیامبر اکرم (ص)در مذاکره ای که با هیئت نجرانی در مدینه به انجام رسانید آنان را به پرستش خدای واحد دعوت کرد. امّا آنان بر ادعای خود اصرار داشتند و دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسی(ع) بدون واسطه پدر می دانستند.
در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب پیامبر (ص) جاری ساخت: «به درستی که مَثَل عیسی نزد خداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید». در این آیه، خداوند، با بیان شباهت تولد حضرت عیسی (ع) و حضرت آدم (ع)، یادآوری می کند که آدم(ع)  را با قدرت بی پایان خود، بدون این که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه این باشد که مسیح(ع) فرزند خداست، پس حضرت آدم(ع)  برای این منصب شایسته تر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر.
اما با وجود گفتن این دلیل، آنان قانع نشدند و خداوند به پیامبر خود، دستور مباهله داد تا حقیقت آشکار و دروغ گو رسوا شود.
مباهله، آخرین حربه
خداوند پیش از نازل کردن آیه مباهله، در آیاتی چند به چگونگی تولد عیسی (ع) می پردازد و مسیحیان را با منطق عقل و استدلال روبرو می کند و از آنان می خواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند.
بنابراین پیامبر (ص)، در ابتدا سعی کرد با دلایل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله پرداخت.
خداوند در آیه 61 سوره آل عمران می فرماید: «هرگاه بعد از دانشی که به تو رسیده، کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم».
دیدگاه بزرگان نجران درباره مباهله
در روایات اسلامی آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد، نمایندگان مسیحی نجران از پیامبر(ص) مهلت خواستند تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود به شور بپردازند.
نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظه ای روان شناسانه سرچشمه می گرفت این بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد (ص) با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا در آن صورت حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جاروجنجال شده است و اگر با نفرات بسیار محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.
در میعادگاه چه گذشت؟
طبق توافق قبلی، پیامبر(ص)و نمایندگان نجران برای مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمایندگان نجران دیدند که پیامبر (ص) فرزندش حسین (ع)را در آغوش دارد، دست حسن (ع) را در دست گرفته و علی و زهرا علیهما السلام همراه اویند و به آنها سفارش می کند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید. مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از این که پیامبر (ص)، عزیزترین و نزدیک ترین کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی و الهی قرار نمی داد.
بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.
سخنان ابوحارثه درباره مصالحه
هنگامی که هیئت نجرانی پیامبر(ص)را در اجرای مباهله مصمّم دیدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگ ترین و داناترین آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد (ص) بر حق نمی بود چنین بر مباهله جرئت نمی کرد.
اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند». و به روایت دیگر گفت: «من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جای خود بکند، هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک می شوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند».
سرانجام مباهله
ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: «ای ابوالقاسم  (ص)، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم».
پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به عاریه بدهند.
مباهله پیامبر (ص) با نصرانیان نجران، از دو جنبه نشان درستی و صداقت اوست. اوّلاً، محض پیشنهاد مباهله از جانب پیامبر اکرم (ص)خود گواه این مدعاست؛ زیرا تا کسی به صداقت و حقانیّت خود ایمان راسخ نداشته باشد پا در این ره نمی نهد.
نتیجه مباهله، بسیار سخت و هولناک است و چه بسا به از بین رفتن و نابودی دروغ گو بینجامد. از طرف دیگر، پیامبر (ص)کسانی را با خود به میدان مباهله آورد که عزیزترین افراد و جگرگوشه های او بودند. این خود، نشان عمق ایمان و اعتقاد پیامبر (ص)به درستی دعوتش می باشد که با جرأت تمام، نه تنها خود، بلکه خانواده اش را در معرض خطر قرار می دهد.
مباهله، سند عظمت اهل بیت(ع)
مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنّن تصریح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر (ع)نازل شده است و پیامبر (ص)تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و دامادش علی (ع) بودند. بنابراین منظور از «اَبْنائَنا» در آیه منحصرا حسن و حسین (ع)هستند، همان طور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه (س) و منظور از «اَنْفُسَنا» تنها علی (ع) بوده است.
این آیه هم چنین به این نکته لطیف اشاره داردکه علی(ع)در منزلت جان و نفس پیامبر است.
نزول آیه تطهیر در روز مباهله
روزی که پیامبر خدا (ص)قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین (ع)را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا، اینها اهل بیت منند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک کن.»
در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد: «همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت پلیدی را برطرف فرماید و شما را پاکِ پاک کند.

  

94/6/1
2:32 ع


یا امام رضا،:

زنگ نقاره ی تو باز پریشان شده است
یک مسیحی وسط صحن، مسلمان شده است

من ازاین بوسه زدن های به دَرْ فهمیدم
در چوبی حرم مُصْحَف قرآن شده است

خلق در فکر طوافند بگو سِرَّش چیست
دور تا دور حریمت پر میدان شده است

اصلا آقا چه کسی گفته که اسم تو رضاست
تو علی هستی و مشهد ، نجف اشرف ماست

زائرت حضرت موسا و حریمت طور است
آسمان، صحن تو و خادم صحنت نور است

گاهی آنقدر شلوغ است رواقت که دگر
کفشداری ِ تو از دادن جا معذور است

مطمئن است شفا میدهی اش نابینا
گره ای هم که زده دور مُشَّبَّک کور است

دانه پاشیدم و دیدم که مَحَلَم نگذاشت
کفتر صحن تو حق دارد اگر مغرور است  !

بسکه بردند نمک با خودشان از مشهد
شهر قم بیشترین درصد آبش شور است

 


  

93/10/10
11:38 ص

یازده بار جهان گوشه زندان کم نیست

کنج زندان بلا گریه باران کم نیست

سامرایی شده ام ، راه گدایی بلدم

لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست

قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند

بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست

زخم دندان تو و جام پر از خونابه

ماجرایی ست که در ایل تو چندان کم نیست

بوسه جام به لب های تو یعنی این بار

خیزران نیست ولی روضه دندان کم نیست

از همان دم پسر کوچکتان باران شد

تا همین لحظه که خون گریه باران کم نیست

در بقیع حرمت با دل خون می گفتم

که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست؟

 

سید حمیدرضا برقعی

 

آقا جان یا صاحب الزمان تسلیت

 

 


  

93/3/12
12:33 ع

عمو جان سلام

تو عمو عباس منی

عشق منی

امروز روز میلاد توست

 

آخرِِ وفا تولدت مبارک

 آفرین                                  آفرین                                      آفرین

برادر یعنی

.

.

.

.

.

.

.

.

.

عباس

 

یادم ز وفای اشجع الناس آید

وز چشم ترم سوده الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگری

هیهات برادی چو عباس آید

حضرت آقا صاحب العصر(عج)

تولد با سر سعادت عموجانتان را خدمتتان تبریک میگم...


  

93/1/31
10:11 ص

 

ستاره باران

 

بانو سلام حال شما ؟ روز مادر است

روز زنی که از همه مردان ، سری سر است

روز شما که مادر زینب ، حسن ، حسین

نه روز دختری ست که ام پیمبر است

از آسمان صدای قدمهات می رسد

گوش فلک ز همهمه ی عرشیان کر است

حیف از تو و زنان قریش . میزبان تو....

جمعی ز مریم ، آسیه و ساره ، هاجر است

یاس نبی ، کبوتر در دانه ی علی

هفت آسمان دل ز قدومت معطر است

تو ماه آسمان شدی ، از تکه های تو

این یازده ستاره به گردت مدور است

شیرین و خسرو ، لیلی و مجنون و عشقشان

با عشق بی بدیل شما کی برابر است

ای یکه تاز عشق تماشاچی ات شدیم

حیران عشق بازی تو حق داور است

"یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب

 کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است"

رخصت بده برای شما شاعری کنم

"از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است"

مادر بگو که دست مرا رد نمی کنی

این شعر هم هدیه ی من روز مادر است

گفتم مکان وعده؟؟... کجا پیشکش کنم؟

گفتی حریم دختر موسی بن جعفر است

بانو ببخش آخر شعر بغض کرده ام

آخر هنوز رد نگاهم به یک در است

از فاطمیه تان به حسن فکر می کنم

و چشم های مات که از واقعه تر است

 

 


  

92/8/26
2:54 ع

برخی سخن فوق را بدون مدرک و مأخذ از زبان امام صادق علیه السلام نقل می‏کنند. (1) ما نتوانسته‏ایم برای این جمله بسیار مشهور، مأخذ و مدرکی بیابیم، بلکه احادیث و راویتهای چندی را در متون مستند و معتبر دیدیم که با این سخن، تعارض و تضادی آشکارا دارند. در اینجا چند نمونه از آنها را نقل می‏کنیم:

  1- شیخ صدوق با آوردن اسناد و به نقل از مشایخ روایتی خویش روایت می‏کند که امام صادق علیه السلام ، هم به نقل از پدرش امام محمد باقر علیه السلام و هم به نقل از پدر بزرگش امام زین‏العابدین علیه السلام، از امام حسن مجتبیعلیه السلام روایت کرده است که آن حضرت در پیشگویی شهادت برادرش امام حسین علیه السلام به او گفت:

«لا یوم کیومک یا أبا عبدالله؛

ای ابا عبدالله!هرگز روزی چون روز تو (عاشورا) نباشد» (2)

2- شیخ صدوق در حدیث دیگری به سند خویش از امام سجاد(ع) نقل می‏کند که آن حضرت می‏فرمود:

«لا یوم کیوم الحسین علیه السلام؛ هرگز روزی مانند روز حسین (عاشورا) نباشد»(3)

3- علامه حلی نیز به نقل از احمد بن یحیی بلاذری (متوفای 279ق)، صاحب کتاب انساب‏الاشراف، نقل می‏کند که عبدالله بن عمر هم می‏گفت:

«لا یوم کیوم قتل الحسین». (4)

4- با این همه جای بسی شگفتی است که آن سخن ساختگی (کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا) بدون دلیل و بی‏آنکه سند و مأخذی داشته باشد، همچنان پیوسته به امام صادق علیه السلام نسبت داده می‏شود و شبانه‏روز از رسانه‏های عمومی و در محافل مذهبی، تبلیغ و ترویج می‏گردد و برخی حتی آن را با تفصیل بیشتری چنین نقل می‏کنند که: کلّ یوم عاشورا، کلّ ارض کربلا، کلّ شهرٍ محرّم و کلّ فصل عزا.(5)
غافل از اینکه این سخن را هرگز سندی و مدرکی، حتی به صورت مرسل و مقطوع یا ضعیف و سست هم نیست.

چنان می‏نماید که این عبارت، شعار یا شعری از شاعری وابسته به حزبی جنگ طلب باشد.


  

92/8/26
2:53 ع

امامان به ما وعده داده‌اند که از زائران خود دستگیری می‌کنند. در این میان زیارت امام حسین علیه السلام، فوائد ویژه‌ی بسیاری دارد.

امام باقر علیه السلام درباره‌ی برکات و آثار زیارت امام حسین علیه السلام می‌فرمایند:

«شیعیان ما را به زیارت قبر حسین بن علی علیه‌السلام فرمان دهید؛ زیرا زیارت آن، روزی را زیاد می‌کند، عمر را دراز می‌گرداند و بدی‌ها را دور می‌سازد.»

همچنین به امام صادق علیه السلام عرض کردند:

«کمترین اثر برای زائر قبر امام حسین علیه السلام چیست؟ فرمود:

«کمترین تأثیرش این است که خداوند متعال، او، خانواده و مالش را حفظ می‌کند تا به سوی اهل خویش برگردد، و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او خواهد بود.»

آن حضرت درباره تأثیر زیارت امام حسین علیه السلام در روز قیامت فرمود:

«هیچ کس در روز قیامت نیست مگر آنکه آرزو می‌کند که ای کاش از زائرین امام حسین علیه السلام می‌بود زیرا مشاهده می‌نماید که با زائران حسین علیه السلام به واسطه مقامی که در نزد پروردگار دارند، چگونه عمل می‌شود.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«به درستی که خدای تبارک و تعالی، قبل از اهل عرفات، برای زائران قبر حسین علیه السلام تجلی می‌نماید، حوایج آنان را برآورده می‌کند، گناهانشان را آمرزیده و درخواست‌هایشان را به اجابت مقرون می‌سازد، و سپس متوجه اهل عرفات شده و در مورد آنان نیز اینگونه عمل می‌کند.»

ایشان در جایی دیگر می‌فرمایند:

«اگر مردم می‌دانستند که چقدر خیر و برکت در زیارت امام حسین علیه السلام وجود دارد، برای زیارت کردنش با یکدیگر مقاتله می‌کردند، و هر آینه اموالشان را برای رفتن به زیارتش می‌فروختند.»

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیز فرمود:

«من تعهد می‌کنم که در روز قیامت هنگامه رستاخیز، ضمن ملاقات با زائر حسین علیه السلام، دستش را بگیرم و از مراحل هول انگیز و سختی‌های قیامت نجاتش بخشیده و او را به بهشت وارد کنم.»

 

جمع‌بندی فوائد ذکر شده:

1ـ زیاد شدن روزی،

2ـ محفوظ ماندن خانواده و مال انسان را زمان بازگشت از سفر،

3ـ خداوند در قیامت حافظ زائران می‌شود،

4ـ اعطای مقام بسیار بلند در قیامت،

5ـ بخشش گناهان،

6ـ برآورده شدن حاجات،

7ـ نجات یافتن از مراحل هولناک قیامت و ورود به بهشت


  

92/8/26
2:52 ع

تو که یک گوش? چشمت غم عالم را بُرد

نم اشکت گنه حضرت آدم را برد

از بهشت تو چه گوییم که از روز ازل

روضه ات را که خدا خواند؛ جهنم را برد

شیش? عطر شما در دل آدم که شکست

عطر انفاس بهشتت دل آدم را برد

هر که از کرببلا رفت محرم را باخت

هر که در کرببلا ماند محرم را برد

زمزم کعبه پس از کرببلا شیرین شد

اشک شش ماه? تو شوری زمزم را برد

تو که رفتی به خدا چادر خیمه افتاد

و سپس باد جفا معجر مریم را برد

کینه های عرب از بدر و حنین و اُحدت

ساربانی شد و انگشتر خاتم را برد

آه انگشتر تو دست جسارت افتاد

بعد از آن پیرهنت نیز به غارت افتاد


  

92/8/8
1:6 ع

بسمه تعالی

 

 24 ذی حجه در تقویم تاریخ شیعیان روزی مهم و سرنوشت ساز و البته درس آموز و تاریخی است .
سه اتفاق مهم در این روز رخ داد که حقانیت اسلام و عصمت و حقانیت علی ابن ابی طالب ( علیه السلام) مجددا خود نمایی کرد .(1)
1- واقعه تاریخی مباهله پیامبر اکرم ( ص) با مسیحیان
2- خاتم بخشی امیرالمومنین(ع)  در هنگام نماز
3- نزول آیه تطهیر که به عقیده اکثر علمای شیعه اثبات عصمت اهل بیت است.

  1- داستان مباهله

مدینه اولین باری است که میهمانانی چنین غریبه را به خود می‌بیند. کاروانی متشکل از شصت میهمان ناآشنا که لباس‌های بلند مشکی پوشیده‌اند، به گردنشان صلیب آویخته‌اند، کلاه‌های جواهرنشان بر سر گذاشته‌اند، زنجیرهای طلا به کمر بسته‌اند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباس‌های خود نصب کرده‌اند.
وقتی این شصت نفر برای دیدار با پیامبر، وارد مسجد می‌شوند، همه با حیرت و تعجب به آنها نگاه می‌کنند. اما پیامبر بی‌اعتنا از کنار آنان می‌گذرد و از مسجد بیرون می‌رود هم هیأت میهمانان و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و شگفتی می‌شوند. مسلمانان تا کنون ندیده‌اند که پیامبر مهربانشان به میهمانان بی‌توجهی کند به همین دلیل، وقتی سرپرست هیأت مسیحی علت بی‌اعتنایی پیامبر را سؤال می‌کند، هیچ کدام از مسلمانان پاسخی برای گفتن پیدا نمی‌کنند.
تنها راهی که به نظر می‌رسد، این است که علت این رفتار پیامبر را از حضرت علی بپرسند، چرا که او نزدیک‌ترین فرد به پیامبر و آگاه‌ترین، نسبت به دین و سیره و سنت اوست. مشکل، مثل همیشه به دست علی حل می‌شود. پاسخ او این است که:

«پیامبر با تجملات و تشریفات، میانه‌ای ندارند؛ اگر می‌خواهید مورد توجه و استقبال پیامبر قرار بگیرید، باید این طلاجات و جواهرات و تجملات را فروبگذارید و با هیأتی ساده، به حضور ایشان برسید.»
این رفتار پیامبر، هیأت میهمان را به یاد پیامبرشان، حضرت مسیحی می‌اندازد که خود با نهایت سادگی می‌زیست و پیروانش را نیز به رعایت سادگی سفارش می‌کرد.
آنان از این که می‌بینند، در رفتار و کردار، این همه از پیامبرشان فاصله گرفته‌اند، احساس شرمساری می‌کنند. میهمانان مسیحی وقتی جواهرات و تجملات خود را کنار می‌گذارند و با هیأتی ساده وارد مسجد می‌شوند، پیامبر از جای برمی‌خیزد و به گرمی از آنان استقبال می‌کند. شصت دانشمند مسیحی، دور تا دور پیامبر می‌نشینند و پیامبر به یکایک آنها خوشامد می‌گوید، در میان این شصت نفر، که همه از پیران و بزرگان مسیحی نجران هستند،‌ «ابوحارثه» اسقف بزرگ نجران و «شرحبیل» نیز به چشم می‌خورند. پیداست که سرپرستی هیأت را ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، بر عهده دارد. او نگاهی به شرحبیل و دیگر همراهان خود می‌اندازد و با پیامبر شروع به سخن گفتن می‌کند: «چندی پیش نامه‌ای از شما به دست ما رسید، آمدیم تا از نزدیک، حرف‌های شما را بشنویم».
پیامبر می‌فرماید:
«آنچه من از شما خواسته‌ام، پذیرش اسلام و پرستش خدای یگانه است».
و برای معرفی اسلام، آیاتی از قرآن را برایشان می‌خواند.
اسقف اعظم پاسخ می‌دهد: «اگر منظور از پذیرش اسلام، ایمان به خداست، ما قبلاً به خدا ایمان آورده‌ایم و به احکام او عمل می‌کنیم.»
پیامبر می‌فرماید:
«پذیرش اسلام، علایمی دارد که با آنچه شما معتقدید و انجام می‌دهید، سازگاری ندارد. شما برای خدا فرزند قائلید و مسیح را خدا می‌دانید، در حالی که این اعتقاد،‌ با پرستش خدای یگانه متفاوت است.»
اسقف برای لحظاتی سکوت می‌کند و در ذهن دنبال پاسخی مناسب می‌گردد. یکی دیگر از بزرگان مسیحی که اسقف را درمانده در جواب می‌بیند، به یاری‌اش می‌آید و پاسخ می‌دهد:
«مسیح به این دلیل فرزند خداست که مادر او مریم، بدون این که با کسی ازدواج کند، او را به دنیا آورد. این نشان می‌دهد که او باید خدای جهان باشد.»
پیامبر لحظه‌ای سکوت می‌کند.
ناگهان فرشته وحی نازل می‌شود و پاسخ این کلام را از جانب خداوند برای پیامبر می‌آورد. پیامبر بلافاصله پیام خداوند را برای آنان بازگو می‌کند: «وضع حضرت عیسی در پیشگاه خداوند، همانند حضرت آدم است که او را به قدرت خود از خاک آفرید...»(2)
و توضیح می‌دهد که «اگر نداشتن پدر دلالت بر خدایی کند، حضرت آدم که نه پدر داشت و نه مادر، بیشتر شایسته مقام خدایی است. در حالی که چنین نیست و هر دو بنده و مخلوق خداوند هستند.»
لحظات به کندی می‌گذرد، همه سرها را به زیر می‌اندازند و به فکر فرو می‌روند. هیچ یک از شصت دانشمند مسیحی، پاسخی برای این کلام پیدا نمی‌کنند. لحظات به کندی می‌گذرد؛ دانشمندان یکی یکی سرهایشان را بلند می‌کنند و در انتظار شنیدن پاسخ به یکدیگر نگاه می‌کنند، به اسقف اعظم، به شرحبیل؛ اما... سکوت محض.
عاقبت اسقف اعظم به حرف می‌آید:
«ما قانع نشدیم. تنها راهی که برای اثبات حقیقت باقی می‌ماند، این است که با هم مباهله کنیم. یعنی ما و شما دست به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم که هر کس خلاف می‌گوید‌، به عذاب خداوند گرفتار شود.»
پیامبر لحظه‌ای می‌ماند. تعجب می‌کند از اینکه اینان این استدلال روشن را نمی‌پذیرند و مقاومت می‌کنند. مسیحیان چشم به دهان پیامبر می‌دوزند تا پاسخ او را بشنوند.
در این حال، باز فرشته وحی فرود می‌آید و پیام خداوند را به پیامبر می‌رساند. پیام این است:
«هر کس پس از روشن شدن حقیقت، با تو به انکار و مجادله برخیزد، [به مباهله دعوتش کن] بگو بیایید، شما فرزندانتان را بیاورید و ما هم فرزندانمان، شما زنانتان را بیاورید و ما هم زنانمان. شما جان‌هایتان را بیاورید و ما هم جان‌هایمان،‌ سپس با تضرع به درگاه خدا رویم و لعنت او را بر دروغگویان طلب کنیم.»(3)
پیامبر پس از انتقال پیام خداوند به آنان، اعلام می‌کند که من برای مباهله آماده‌ام. دانشمندان مسیحی به هم نگاه می‌کنند، پیداست که برخی از این پیشنهاد اسقف رضایتمند نیستند، اما انگار چاره‌ای نیست.
زمان مراسم مباهله، صبح روز بعد و مکان آن صحرای بیرون مدینه تعیین می‌شود.
دانشمندان مسیحی موقتاً با پیامبر خداحافظی می‌کنند و به اقامت‌گاه خود باز می‌گردند تا برای مراسم مباهله آماده شوند.
صبح است، شصت دانشمند مسیحی در بیرون مدینه ایستاده‌اند و چشم به دروازه مدینه دوخته‌اند تا محمد با لشکری از یاران خود، از شهر خارج شود و در مراسم مباهله حضور پیدا کند.
تعداد زیادی از مسلمانان نیز در کنار دروازه شهر و در اطراف مسیحیان و در طول مسیر صف کشیده‌اند تا بینندة این مراسم بی‌نظیر و بی‌سابقه باشند.
نفس‌ها در سینه حبس شده و همه چشم‌ها به دروازه مدینه خیره شده است.
لحظات انتظار سپری می‌شود و پیامبر در حالی که حسین را در آغوش دارد و دست حسن را در دست، از دروازه مدینه خارج می‌شود. پشت سر او تنها یک مرد و زن دیده می‌شوند. این مرد علی است و این زن فاطمه.
تعجب و حیرت، همراه با نگرانی و وحشت بر دل مسیحیان سایه می‌افکند.
شرحبیل به اسقف می‌گوید: نگاه کن. او فقط دختر، داماد و دو نوة خود را به همراه آورده است.
اسقف که صدایش از التهاب می‌لرزد، می‌گوید:
«همین نشان حقانیت است. به جای این که لشکری را برای مباهله بیاورد، فقط عزیزان و نزدیکان خود را آورده است، پیداست به حقانیت دعوت خود مطمئن است که عزیزترین کسانش را سپر بلا ساخته است.»
شرحبیل می‌گوید: «دیروز محمد گفت که فرزندانمان و زنانمان و جان‌هایمان. پیداست که علی را به عنوان جان خود همراه آورده است.»
«آری، علی برای محمد از جان عزیزتر است. در کتاب‌های قدیمی ما، نام او به عنوان وصی و جانشین او آمده است...»
در این حال، چندین نفر از مسیحیان خود را به اسقف می‌رسانند و با نگرانی و اضطراب می‌گویند:
«ما به این مباهله تن نمی‌دهیم. چرا که عذاب خدا را برای خود حتمی می‌شماریم.»
چند نفر دیگر ادامه می‌دهند: «مباهله مصلحت نیست. چه بسا عذاب، همه مسیحیان را در بر بگیرد.»
کم‌کم تشویش و ولوله در میان تمام دانشمندان مسیحی می‌افتد و همه تلاش می‌کنند که به نحوی اسقف را از انجام این مباهله بازدارند.
اسقف به بالای سنگی می‌رود، به اشاره دست، همه را آرام می‌کند و در حالی که چانه و موهای سپید ریشش از التهاب می‌لرزد، می‌گوید:
«من معتقدم که مباهله صلاح نیست. این پنج چهره نورانی که من می‌بینم، اگر دست به دعا بردارند، کوه‌ها را از زمین می‌کنند، در صورت وقوع مباهله، نابودی ما حتمی است و چه بسا عذاب، همه مسیحیان جهان را در بر بگیرد.»
اسقف از سنگ پایین می‌آید و با دست و پای لرزان و مرتعش، خود را به پیامبر می‌رساند. بقیه نیز دنبال او روانه می‌شوند.
اسقف در مقابل پیامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زیر می‌افکند و می‌گوید: «ما را از مباهله معاف کنید. هر شرطی که داشته باشید، قبول می‌کنیم.»
پیامبر با بزرگواری و مهربانی، انصراف‌شان را از مباهله می‌پذیرد و می‌پذیرد که به ازای پرداخت مالیات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت کند.
خبر این واقعه، به سرعت در میان مسیحیان نجران و دیگر مناطق پخش می‌شود و مسیحیان حقیقت‌جو را به مدینة پیامبر سوق می‌دهد.(4)

2 - خاتم بخشی علی (علیه السلام)

«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون‏».

نزول آیة ولایت دربارة امیر المؤمنین علیه السلام 

اجماع شیعه، چه از مفسرین آنها، و چه از روات و محدثین آنها، و چه در کتبى که در فضائل و مناقب و تواریخ آورده‏اند، این است که: حضرت امیر مؤمنان على بن ابیطالب علیه السلام در حال رکوع در نماز به فقیرى که در مسجد سؤال می‌‏کرد، انگشترى خود را تصدق داد، و رسول خدا در منزل بوده‏اند، و این آیه ولایت آن حضرت را جبرائیل فرود آورد، و رسول الله با خود قرائت می‌‏کرده‏اند، تا با جمعى از اصحاب که به در مسجد رسیدند، پرسیدند: آیا کسى در حال رکوع نمازش تصدق داده است؟!سائل انگشترى را به رسول الله نشان داد و گفت: این است آن صدقه‏اى که آن مرد که مشغول نماز خواندن است. در حال رکوع به من بخشید، و من از دست او بیرون آوردم، در این صورت صداى اصحاب به تکبیر بلند شد، و رسول خدا حمد و سپاس او را بجاى آورد، که تعیین مقام ولایت، پس از خدا و رسول او به امیر المؤمنین شده است.
از اتفاق و اجماع شیعه بگذریم، بسیارى از عامه، این موضوع را در تفاسیر و کتب خود آورده، و از نقطه نظر سند و اعتبار تاریخى از مسلمیات می‌‏دانند، و من حیث المجموع کسى که اهل تتبع و دقت‏ باشد، در شان نزول این آیه مبارکه، درباره ولایت على بن ابیطالب هیچگونه تردیدى نخواهد داشت.

و این آیه، ولایت و امامت‏بلا فصل امیر المؤمنین را به طور اطلاق و بدون قید و شرطى اثبات می‌‏کند، و از جمله آیات واضحه براى این مطلب محسوب می‌‏گردد. زیرا ولایت آن حضرت را در ردیف و در رتبه ولایت‏ خدا و رسولش قرار می‌‏دهد، و معلوم است که ولایت امر واحدى است که براى خداوند، بالاصالة، و براى غیر او بالتبع است. و از اینجا روشن می‌‏شود که آن حضرت مانند رسول الله، به کمال درجات قرب فائز گردیده، و از چشمه ماء معین توحید مطلق و عرفان محض حضرت حق اشراب شده‏اند، و بنابر این سیطره و احاطه تکوینیه و تشریعیه او نسبت‏به مردم، بر اساس قابلیت و فعلیت وصول و اندکاک در ذات حق، و متجلى شدن به جمیع اسماء و صفات جمالیه و جلالیه اوست.

ابن شهرآشوب گوید: امت اسلام اجماع کرده‏اند بر این که: این آیه درباره على علیه السلام چون در رکوع نمازش، انگشترى خود را به صدقه داد، نازل شده است، و در این مسئله خلافى بین مفسران قرآن نیست. ثعلبى و ماوردى و قشیرى و قزوینى و رازى و نیشابورى و فلکى و طوسى و طبرى در تفاسیر خود از سدى و مجاهد و حسن و اعمش و عتبة بن ابى حکیم و غالب بن عبد الله و قیس بن ربیع و عبایه ربعى و عبد الله بن عباس و ابو ذر غفارى این مطلب را ذکر کرده‏اند.

 3- نزول آیه تطهیر در شان اهل بیت عصمت علیهم السلام)

«آیه تطهیر سند معصومیت اهل بیت علیه السلام»

آیه شریفه « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا » [احزاب/33] ؛ خدا می خواهد پلیدی را از شما دورکند و شما را چنان که باید پاک دارد

از آیات محکم کلام‌الله مجید است که علاوه بر روایات فراوان شیعه، به گواهی احادیث بی‌شمار منقول از طریق اهل سنت نیز در شأن پنج تن آل عبا نازل شده است . این آیه روشن الهی که به « آیه تطهیر» نامبردار است، حقیقت انسان‌های والایی را ترسیم می‌کند که با گذر از عوامل مادی و خاکی، به عالی‌ترین مرزهای عصمت و طهارت دست یافته،‌گوهر انسانیت را تنها به بهای رضوان الهی و خشنودی خداوند معامله کردند ؛ به گونه‌ای که اگر فضیلت و تقوای همه انسان ها یک جا جمع شود،‌قطره‌ای در برابر دریای بی‌کران فضائل آنها بیش نخواهد بود. اینان همان مفسران حقیقی کلام‌الهی‌اند که در بیان منزلت رفیع و جایگاه بس بلندشان فرمود:« إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ » . 

این آیه در سوره احزاب و در ضمن آیه‌ای قرار دارد که خطاب صدر آیه متوجه زنان پیامبر است و همین امر سبب گردیده است برخی به القای شبهه پرداخته، نزول آن را در شأن اهل بیت انکار کنند یا زنان پیامبر را نیز در زمره آنان قرار دهند. اصل آیه چنین است:

« وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ؛ و درخانه‌‌هایتان قرار و آرام گیرند و همانند زینت نمایی روزگار جاهلیت پیشین زینت نمایی نکنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و از خداوند و پیامبر اطاعت نمایید . همانا خداوند می‌خواهد که از شما اهل بیت هر پلیدی [احتمالی و شبهه] را بزداید و چنان که شاید و باید پاکیزه بدارد.»

آیه 28 تا آیه 34 سوره احزاب، درباره زنان پیامبر و تکالیف و وظایف آنان سخن گفته و به صورت خطاب مستقیم و با تعبیر « یا نساء النبی » ، یا به گونه خطاب غیر مستقیم و با تعبیر « یا ایهاالنبی قل لازواجک » آنان را مخاطب قرار داده،‌ وظایف سنگین آنها را بیان فرموده است . همین امر موجب شده است تا گروهی از مفسران متعصب یا مغرض در صدد توجیه آیه برآمده، زنان پیامبر را هم مشمول اهل بیت قرار دهند؛ در حالی که با نگاهی اجمالی به آیه تطهیر و آیات قبل و بعد آن به خوبی می‌توان به این حقیقت پی برد که هر گاه مخاطب قرآن زنان پیامبر هستند ،‌تمامی ضمایر به صیغه جمع مؤنث آمده ،‌حال آن که همه ضمایر در آیه تطهیر به صورت جمع مذکر است و این خود بهترین دلیل است که مخاطبان آیه، گروهی غیر از زنان پیامبرند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- این سه اتفاق در زمان حیات پیامبر و در سالهای متفاوتی حادث شده است .
2- «إنّ مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون». آل عمران (3)، آیة 59.
3- «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم، فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت‌الله علی الکاذبین». آل عمران (3)، آیه 6
4-برگرفته از ماهنامه موعود
 


  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
رهگذر[99]
 

آنچه اندیشی پذیرای فناست/آنچه در اندیشه ناید آن خداست


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ