88/9/30
10:25 ص
کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمی شود
مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی شود
اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من
قسم به جان تو دلم زتو جدا نمی شود
گریه کنم اگر همی بهر تو گریه می کنم
ورنه زدیده ام عبث اشک جدا نمی شود
گرد حرم دویده ام صفا و مروه دیده ام
هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود
گشت به هر زمان زمین سرخ زخون اهل بیت
خون کسی چو خون تو خون خدا نمی شود
کسی گه گشت گرد تو گرد کنه نمی رود
پیرو خط کربلا اهل خطا نمی شود
جز سر غرق خون تو که شد چراغ اهل بیت
راس بریده بر کسی راهنما نمی شود
ای بدن تو غرق خون وی سر روت لاله گون
با چه خضاب کرده ای ؟ خون که حنا نمی شود
کرب وبلا و کوفه شد سخت به عترت ولی
هیچ کجا به سختی شام بلا نمی شود
چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن
جای سر بریده در طشت طلا نمی شود
سوز درون میثمت بوده فراری از غمت
ورنه ز شعرش اینهمه شور به پا نمی شود
حاج غلامرضا سازگار(میثم)
88/9/28
2:3 ع
باز این چه شورش است که در خلق عالم است |
88/9/26
11:42 ص
دانی که چرا چوب شود قسمت آتش
بی حرمتی اش بر لب و دندان حسین است
دانی که چرا آب فرات هست گل آلود
شرمنده زلعل لب عطشان حسین است
دانی که چرا کعبه حق گشته سیه پوش
زیرا که خداوند عزادار حسین است
سر حلقه عشق ممکنات است حسین
شافع به جزا و عرصات است حسین
کوتاه مکن تو دست از دامن او
بی شبهه بدان باب نجات است حسین
88/9/26
11:23 ص
مهر تو نور دل و اول و پایان منست
ای حسینی که عوالم همه گریان تواند
گوهر اشک برای تو به دامان منست
جان،نثار ره تو می کنم ای محور عشق
عشق تو دین منو مذهب و ایمان منست
دیده ام تا صف محشر ز چه آرام شود
که شفیعم بر تو ، دیده گریان منست
دل ز هر عشق، تهی سازم و جان، پاک کنم
چون حسین است که جان من و جانان منست
به شب اول قبرم نکنم وحشت و ترس
چون در ان لحظه ، حسین است که مهمان منست
به سؤالم اگر آرند به میزان حساب
پاسخ آرم به خداوند، حسین جان منست
88/9/25
2:48 ع
با آب طلا نام حسین قاب کنید
با نام حسین یادی از آب کنید
خواهید که سربلند و جاوید شوید
تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید
تا ابالفضل با خدا دست داد هر دو دستش را از دست داد ...
دانی از چه رو گاه گاه آید زلزله
چون زمین هم میکند با نام زینب هلهله
دانی از چه رو گاه گاه توفان میشود
صحنه جنگیدن عباس اکران میشود
یا حسین غریب مادر تویی ارباب دل من
یه گوشه چشم تو بسه واسه حل مشکل من
و این است حسین, سر سلسله ی تشنگان, که حتی دشمن را سیراب می کند
خنده کنان می رود روز جزا در بهشت
هر که به دنیا کند گریه برای حسین
دلم مست و لبم مست و سرم مست
بخون ای دل که صبرم رفته از دست
بخون ای دل محرم اومد از راه
بخون اجر تو با عباس بی دست
عشق یعنی آتش افروخته
عشق یعنی خیمه های سوخته
عشق یعنی حاجی بیت الحرام
دل بریدن ها وحج ناتمام
عشق یعنی غربت نور دوعین
عشق یعنی گریه برقبر حسین
عشق را گویم فقط در یک کلام
یا اباالفضل وحسین و والسلام
بی حسین بن علی احساس پیری می کنم
نی که پیری بلکه احساس حقیری می کنم
گفت سائل از چه رو محکم به سینه می زنی؟
گفتم از آینه ی دل گردگیری می کنم
88/9/23
3:41 ع
88/9/14
4:39 ع
منمشتعلعشقعلیمچهکنم
ناد علیا مظهر العجایب تجده عون لک فنوائب کل هم و غم سنجلی بعظمتک یا الله بنبوتک یا محمد بولایتک یا
علیعلیعلیعلیعلیعلیعلیعلیعلیعلیعلیعلی......
88/9/14
4:34 ع
88/9/14
4:31 ع
تاریخ مثل ساقی کوثر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک بر نداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیامبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگری نداشته است
طوری ز چهارچوب در قلعه کنده شد
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی درخورش نبود
یا جبرییل واژه ای بهتر نداشته است
چون روز روشن است که در جهل گم شده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است
88/9/12
12:46 ع
ای آفتاب عالمیان هادیا (ع) سلام
ای نور چشم هاشمیان هادیا (ع)سلام
ای چارمین علی (ع) خدا یا علی (ع) مدد
ای مقتدای فاطمیان هادیا (ع) سلام
از بس که دُر به وقت سخن ریزد از لبت
هستی خدای نطق و بیان هادیا (ع) سلام
هر سائلی ز کوی خشنود می شود
ای سفره داری تو عیان هادیا (ع) سلام
رخساری از خداست جمال خدایی ات
سلطانی است ای گل زهرا (س) گدایی ات
***
وقتی که دل به فیض حضور تو بار یافت
خود را میان صحن ? چشم تو یار یافت
این بنده ای که قابل ذکر و دعا نبود
لایق شد و به بارگهت افتخار یافت
موسای (س) دل به سینه ی سینای معرفت
قدوس را ز برق نگاه نگار یافت
غرق نیاز غوطه ور ناز و نعمتم
این کمترین هم از کرمت اعتبار یافت
? قطره از ثنای تو در کام خامه ریخت
بیخود ز خویش وصف تو را بی شمار یافت
وقتی قلم ثنای تو ای یار می کند
این دل به شان و قدر خود اقرار می کند
***
بی مدح یار هیچ خوشی زندگی نداشت
بی وصف دوست هیچکسی بندگی نداشت
دستی به روی دست کریمت نیامده
حاتم بدون جود تو بخشندگی نداشت
مه ره به روی مهر تو تصویر کرده اند
خورشید بی رخ تو فروزندگی نداشت
ای محضر همیشه بهارت حیاتبخش
قرآن به جز بیان تو پویندگی نداشت
ای عالمی مطیع تولای حضرتت
اسلام بی ولای تو بالندگی نداشت
ای از خدا به خلق خدا آفتاب و پیک
جانا ز من سلام و ز تو نغمه ی علیک