91/3/25
12:48 ع
ابتدا چشمان خود را رو به چشمم باز کن
بعد از آن با چشم هایت دلبری آغاز کن
آه ای موسی ترین! پیغمبرا! عالی مقام !
دست خود را در گریبانت ببر اعجاز کن
من گناهی کرده ام! رقصیده ام ساغر به دست
دست و پا گم کرده بودم پیش تو! اغماض کن...
بال هایت سبزتر از گنبد خضرایی ات
سبز گنبد! بال بگشا تا دلم پرواز کن
ای قمر! زیبا بشر، خورشید! شمس مستمر!
ای شکر اندر شکر کمتر برایم ناز کن
شهد شیرین! کوکب دین! گریه هایت را بخوان
خنده هایت را سپس لفافه ی الفاظ کن...
بغض ها دارم ولی اشکم نمی آید چرا؟
سوره ای مکّی بخوان و بغض من را باز کن
***وحیده افضلی***
91/3/25
12:48 ع
احوال من از این تن تب دار روشن است
زندان من به چشم گهربار روشن است
از صبح تا غروب که حبسم به زیر خاک
تا صبح حالم از دم افطار روشن است
این سال ها که سخت گذشته برای من
دم به دمش ز آه شرربار روشن است
یک جا بلای شیعه به جانم خریده ام
آثار آن به جسم من زار روشن است
معلوم تا شود به سر من چه آمده
از صورتم که خورده به دیوار روشن است
حرفی ز استخوان صبورم نمی زنم
از ساق پام شدت آزار روشن است
جسمم کبود هست ولی غیر عادی است
حتی به زیر سایه ی دیوار روشن است
زنجیر را که عضو جدید تنم شده
پنهان نکرده ام ، همه اسرار روشن است
من دیده بسته ام به همه، غیر فاطمه
چشمم فقط به دیدن دلدار روشن است
***رضا رسول زاده ***
91/3/25
12:46 ع
غنچه های باغ چشمم را که پرپر میکنم
دامـن سبــز مصــلاّ را معطّــر میکنم
درمیان موج غم، تا بیخود از خود می شوم
هرچه گل دارم به باغ دیده ، پرپر میکنم
درحصار غم شدم زندانی و با سوز جان
گریه ها برغُربت موسی بن جعفر میکنم
آن که عمری گفت با یزدان در آن خلوت سرا
شب همه شب عمر را با یاد تو سر میکنم
ای فروغ روی تو روشنگر شبهای تار
ظلمت شب را به یاد تو منور میکنم
مانع پرواز من این محبس تاریک نیست
چون دل خود را به سوی تو کبوتر میکنم
گرچه غمهای دلم از حد گذشته باز هم
یادغم های دل غمگین مادر میکنم
ازغل و زنجیر سنگین تر بود بار فراق
شام رامن باامید وصل تو سر میکنم
جان خود را در ره توحید مانند علی
ای «وفائی» هدیه بر درگاه داور میکنم
***هاشم وفائی ***
91/3/25
12:45 ع
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
روزهای تیره هریک شبتر از دیروز تار
در میان دخمهای سر شد ولی نفرین نکرد
هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار
روزیاش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد
روزهی غم سجدهی غم شکر غم افطار غم
زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد
وای اگر نفرین کند دنیا جهنم میشود
از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد
وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور
یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد
هی به خود پیچید و لحظه لحظه با اکسیر زهر
چهرهی زردش طلاتر شد ولی نفرین نکرد
آن دم بی بازدم چون آتشی رفت و سپس
آنچه باید میشد آخر شد ولی نفرین نکرد
***سادات هاشمی ***
91/3/25
12:44 ع
اثری نیست به جا از من و خاکستر من
ای خدا شکر که دور است ز من دختر من
گرچه تاریک و مخوف است فضای زندان
عوض شمع بسوزد دل غم پرور من
ای رضا کاش که می آمدی و می دیدی
چه تراشیده و کاهیده شده پیکر من
اثر سلسله بر گردن من جا انداخت
ولی از کینه کسی قطع نکرده سر من
تنم آزرده شده زیر سم اسب نرفت
چه گذشته است خدایا به دل مادر من
لبم از روزه شده خشک ولی چوب نخورد
چوب خورده به لبی که به فدایش سر من
عمه ام را سر هر کوچه و بازار زدند
یاد این صحنه رود خون ز دو چشم تر من
***سعید خرازی ***
91/3/22
10:11 ص
صد بار اگر توبه شکستی باز آی
توبه بازگشت به سوی خدا از گناهانی است که انسان انجام داده است. توبه وقت خاصی ندارد، بلکه هر چه زودتر باشد بهتر است
گناهان صغیره با حسنات ممکن است محو شوند؛ ولی تنها راه نجات از گناهان کبیره توبه است . در عین حال، توبه برای همه گناهان واجب فوری است .
در روایتی از امام صادق(ع) آمده: "التوبة حبل الله و مدد عنایته. و لابد للعبد من مداومة التوبة على کل حال. و کل فرقة من
العباد لهم توبة؛ فتوبة الأنبیاء من اضطراب السرّ، و توبة الأولیاء من تلوین الخطرات، و توبة الأصفیاء من التنفیس، و توبة الخاص من الإشتغال بغیر الله، وتوبة العام من الذنوب" یعنی توبه ریسمان خداوند بزرگ است، و یارى و کشش عنایت و لطف اوست. و بنده را باید که پیوسته و در همه حال به مقتضاى حال و جریان امور خود در حال توبه باشد . و براى هر فرقه و طائفهاى توبه مخصوصى است؛ پس توبه پیامبران الهى از مضطرب شدن باطن و به هم خوردن حالت اطمینان است، و توبه اولیا از عوارض رنگارنگ و تلون خاطر است که بر خلاف ثبوت و استقامت است، و توبه اصفیاء و برگزیدگان حق از استراحت و فراغت و غفلت و کدورت مى باشد که بر خلاف دوام توجه است، و توبه افراد خاص و بندگان مخصوص از مشغول بودن به غیر پروردگار است که توجه به غیر خدا پیدا کرده و سرگرم به آنها باشد، و توبه عوام و عموم مردم از گناهان و معاصى و خلافها است.(مصباح الشریعه، ص352 )
اگر شخص تائب عهد خود را با خدا شکست و باز گناه کرد، توبه سابقش باطل نمی شود، بلکه واجب است از گناه تازه اش توبه کند. خلاصه این که هر اندازه بر اثر غلبه هوا و شیطان توبه را بشکند، باز باید توبه نماید و آمرزیده خواهد شد . محمد بن مسلم از حضرت باقر (ع) روایت کرده است که فرمود:" ای محمد بن مسلم! گناهانی که م?من از آن توبه کرده باشد، آمرزیده شده است؛ او باید تنها دغدغه آینده را داشته باشد برای آینده، و مراقب باشد تا پس از توبه و آمرزش، کار خوب انجام دهد. به خدا این فضیلت نیست مگر برای آنان که ایمان دارند. من گفتم: اگر پس از توبه و استغفار از گناهان باز گناه کرد و باز توبه نمود؟ در پاسخ فرمود: ای محمد بن مسلم! تو پنداری که بنده مومن از گناه خود پشیمان گردد و از آن آمرزش خواهد و توبه کند، سپس خدا توبه اش را نپذیرد؟! گفتم: چند بار این کار را کرده است و گناه می کند و از خدا آمرزش می خواهد. فرمود: هر چقدر مومن گناه کند و توبه نماید، باز خدا توبه او را می پذیرد؛ و به راستی که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است؛ توبه را می پذیرد و از بد کرداری ها در می گذرد. مبادا تو مومنین را از رحمت خدا نومید سازی .
البته نکته مهم این است که توبه و یاد خدا نشان عنایتی است الهی که شامل هر کس نمی شود و نیاز به لیاقت و قابلیت مخصوص دارد و الحمدلله شما آن را داشته اید، لذا پس از توبه نگران بعد از آن نباشید؛ خداوند بخشنده و توبه پذیر است .
تنها چیزی که مهم است این است که انسان پس از هر خطا و گناه، زود توبه کند، و نگذارد بار گناه او زیاد شود، چرا که توبه و جبران آن سخت می باشد .
یکی از راه های م?ثر و عملی برای تزکیه روح عمل به توصیه های صاحبان معنویت و رهسپردگان این راه است. از جمله توصیه های آنان که در روایات هم بدان اشاره شده است، عمل به آن چیزی است که در ذیل می آید :
1. مشارطه: یعنی با خود شرط کند تا سطح کیفی و کمی اعمال و افکار نیک و پسندیده را بالاتر برده و در مقابل، از کارها و افکار ناپسند خود بکاهد.
2. مراقبه: یعنی آن که در حین عمل و اجرا، مراقب و مواظب خود بوده تا به آن مقداری که با خود شرط کرده است ملتزم باشد.
3. محاسبه: یعنی هر فردی اعمال و رفتار و افکار خود را مورد حسابرسی قرار داده تا مشخص شود چه مقدار از آنها خوب و پسندیده، و چه مقدار ناپسند و خارج از حد مجاز بوده اند.
در ادامه به مراحل دیگری می توان اشاره نمود. منجمله این که در صورت تخلف و یا ارتکاب گناه، برای خود تنبیه و مجازاتی در نظر بگیرد؛ مانند اینکه شرط کند اگر تخلف کرد یک روز روزه بگیرد و یا صدقه بدهد و... ؛ اما باید توجه داشت که این تنبیه و مجازات باید از اعتدال برخوردار باشد و به افراط و تفریط دچار نشود.
پس مطلب مهم و اساسی که قبلا هم به آن اشاره شد و نباید فراموش شود، گناه نکردن است. چه بسا فردی حتی اعمال مستحبی را نیز انجام می دهد، ولی در کنار آنها گناه می کند. عبادات و اعمال عبادی چنین شخصی اثر سازنده خود را از دست داده و بی اثر شده، و بعبارتی از ارزش افتاده یا بسیار کم است.«انما یتقبل الله من المتقین»
در یک کلمه، راه رسیدن انسان به تکامل، مبارزه با هوای نفس و تمایلات نفسانی است، و بهترین وسیله در این مسیر، ذکر و یاد خداوند و اطاعت از او ، و صبر بر اطاعت و دوری و اجتناب از گناه است، که هر چه صبر و تحمل انسان برای خداوند بیشتر باشد، او از درجه و رتبه بالاتری برخوردار است.
کلام آخر اینکه اولا، در هر لحظه و در هر قدم بر خداوند توکل نموده و هر چه می خواهید از او طلب نمائید و توسل به اهلبیت (ع) را فراموش نکنید.
کار را قدم به قدم آغاز کنید، و انتظار معجزه نداشته باشید؛ اگر چه خدا معجزه هم برای بنده اش می کند. در مسیر که قرار گرفتید، غم به دل راه ندهید. مهم در مسیر بودن است، چه به هدف برسیم یا نرسیم، پیروزیم.
برای مطالعه در این زمینه می توانید به کتاب "معراج السعادة" از مرحوم نراقی(ره)، و همچنین کتاب "المحجة البیضاء" اثر مرحوم فیض کاشانی، که به فارسی هم ترجمه شده و به نام "راه روشن" نامگذاری شده است. ضمنا این کتاب بعنوان کاملترین کتاب اخلاقی نیز شناخته می شود.
91/3/22
9:52 ص
به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند.
به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.
به بچه هایی فکر کن که گفتند :
"مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند.
به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند.
به افرادی فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم می ایستند
و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" می شود،
و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد.
من برای تمام رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ،
ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،
سوگواری می کنم.
من برای تمام بازماندگانی که غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستند که :
آن آخرین لبخند گرمی است که به روی هم می زنند،
و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،
گریه می کنم.
به افراد دور و بر خود فکر کنید ...
کسانی که بیش از همه دوستشان دارید،
فرصت را برای طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هر کسی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.
قدر لحظات خود را بدانید.
حتی یک ثانیه را با فرض بر این که آنها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛
زیرا اگر دیگر آنها نباشند،
برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود !
"دیروز"
گذشته است؛
و
"آینده"
ممکن است هرگز وجود نداشته باشد.
لحظه "حال" را دریاب
چون تنها فرصتی است که برای رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری.
اندکی فکر کن ...
91/3/21
11:51 ص
بدانید اى بندگان خدا، پرهیزگاران هم سود گذراى این جهان و هم نعیم آن جهان را بردند؛ آن ها در بهرهگیرى از بهره هاى دنیا با دنیاوران شریک بودند، ولى دنیا پرستان را در نعمت هاى آخرت با خود شریک نساختند .
دل به دنیا مبند
این حکایت را شنیده ای؟ ... مَثَل اهل دنیا، در مشغولی ایشان به کار دنیا و فراموش کردن آخرت، چون مثل قومی است که در کشتی بودند و به جزیره ای رسیدند؛ برای قضای حاجت و طهارت بیرون آمدند و کشتیبان منادی کرد که: «هیچ کس مباد که روزگار بسیار برد و جز به طهارت مشغول شود که کشتی به تعجیل خواهد رفت ».
پس ایشان در آن جزیره پراکنده شدند. گروهی که عاقل تر بودند، سبک طهارت کردند و باز آمدند؛ کشتی فارغ یافتند؛ جایی که خوش تر و موافق تر بود، بگرفتند. گروهی دیگر در عجایب آن جزیره عجب بماندند و به نظاره باز ایستادند و در آن شکوفه ها و مرغان خوش آواز و سنگریزه های منقش و ملون نگریستند. چون باز آمدند، در کشتی هیچ جای فراخ نیافتند. جای تنگ و تاریک بنشستند و رنج آن میکشیدند .
گروهی دیگر نظاره اختصار نکردند؛ بلکه آن سنگریزه های غریب و نیکوتر چیدند و با خود بیاوردند و در کشتی جای آن نیافتند. جای تنگ بنشستند و بارهای آن سنگریزه ها بر گردن نهادند و چون یک دو روز برآمد، آن رنگ های نیکو بگردید و تاریک شد و بوی های ناخوش از آن آمدن گرفت. جای نیافتند که بیندازند؛ پشیمانی خوردند و بار و رنج آن بر گردن می کشیدند؛ و گروهی دیگر در عجایب آن جزیره متحیر شدند تا از کشتی دور افتادند و کشتی برفت و منادی کشتیبان نشنیدند و در جزیره می بودند، تا بعضی هلاک شدند از گرسنگی و بعضی را سباع هلاک کرد .
آن گروه اول، مَثَل مؤمنان پرهیزگار است و گروه بازپسین، مَثَل کافران که خود و خدای را ـ عزوجل ـ و آخرت را فراموش کردند و همگی خود را به دنیا دادند که «اسْتَحَبّوا الْحَیاةَ الدّنْیا عَلَی اْلآخِرَةِ» و آن دو گروه میانین ؛ مَثَل عاصیان است که اصل ایمان نگاه داشتند، ولیکن دست از دنیا برنداشتند. گروهی با درویشی تمتع کردند و گروهی با تمتع نعمت بسیار جمع کردند تا گران بار شدند.(1 )
فکر می کنی من و تو از کدام دسته ایم؟.... از مؤمنینیم یا کافران و یا عاصیان؟ ... در جزیره دنیا که می گردیم، چه می کنیم؟ ... می گردیم، بی آنکه لحظه ای کشتی را فرموش کنیم و به رفتن بیندیشیم یا می گردیم، سنگریزه های رنگی و گل های خوشبو و برگ های سبز و میوه های مختلف، می چینیم؟ ... یا شاید هم از آن گروه که ... کدام یک؟ ... فکر کن ...
مَثَل اهل دنیا، در مشغولی ایشان به کار دنیا و فراموش کردن آخرت، چون مثل قومی است که در کشتی بودند و به جزیره ای رسیدند؛ برای قضای حاجت و طهارت بیرون آمدند و کشتیبان منادی کرد که: هیچ کس مباد که روزگار بسیار برد و جز به طهارت مشغول شود که کشتی به تعجیل خواهد رفت
نامه امام علی علیه السلام به محمد بن ابی بکر را خوانده ای؟ ... بخوانش و ببین که با چه زیبایی منادی ای می شود نه فقط برای محمد بن ابی بکر که برای من و تو و همه مان که فریب این جلوه ها را نخور؛ این ها ماندنی نیست؛ جز آزار و پشیمانی چیزی برایت به ارمغان نخواهد آورد؛ بگذار و بگذر و چون وزیدن یک نسیم معطر ...
«و بدانید اى بندگان خدا، پرهیزگاران هم سود گذراى این جهان و هم نعیم آن جهان را بردند؛ آن ها در بهرهگیرى از بهره هاى دنیا با دنیاوران شریک بودند، ولى دنیا پرستان را در نعمت هاى آخرت با خود شریک نساختند، پرهیزگاران در دنیا به بهترین روى زیستند و بهتر از هر کس نعمت هاى دنیا را خوردند و همچون بهره وران دنیوى، از دنیا بهره گرفتند و به مانند قدرتمندان از زندگانى دنیا برخوردار شدند و آنگاه با توشه اى فراوان و تجارتى سود بخش از آن روى برتافتند؛ لذت پارسایى دنیا را بردند و یقین کردند که فردا در دیگر سراى، همسایگان خدایند و هیچ درخواستشان در پیشگاه خدا رد نمى شود و هیچ کامیابى اخرویشان نقصان نمى پذیرد؛ پس اى بندگان خداى، از مرگ و فرا رسیدن نزدیک آن پروا گیرید و خود را براى رسیدن آن آماده سازید؛ زیرا مرگ با هیمنه اى بزرگ و حادثتى خطرناک پیش مى آید، چنان نیکوست که با آن شرى همراه نیست (براى نیکوکاران) و چنان دردناک و خطرمند است که خیرى با خود ندارد (براى بدکاران)؛ پس چه کسى از آن کس که براى رفتن به بهشت می کوشد، به بهشت نزدیک تر است و چه کسى به آتش از آن که راه آن را مى پیماید، نزدیک تر است؟ شمائید رانده هاى مرگ که اگر بایستید، شما را می گیرد و اگر فرار کنید، شما را درمى یابد و از سایه با شما همراه تر است؛ فرمان مرگ بر پیشانى شما گره خورده و دنیا در پشت سرتان پیچیده مى شود؛ پس از آتشى بترسید که ژرفاى آن دور و سوزش آن سخت و رنج و شکنجه اش تازه و دگرگونه است، خانه اى که در آن مهربانى نیست و درخواست کسى پذیرفته نمى شود و راه فرارى از دردها و سختى هاى آن نیست؛ اگر می توانید ترس خود را از کیفر خدا و امیدتان را به بخشایش او با هم درآمیزید؛ زیرا بنده راستین خدا آن کس است که امیدش به پروردگار به میزان ترسش از کیفر او باشد و آن کس که از همه گمان خوبش به خدا بیشتر است، هراسش از عذاب خدا از دیگران زیادتر خواهد بود».(2)
91/3/21
11:50 ص
هر ساله در کشورهای مختلف افرادی به خاطر فعالیتهای خود به عنوان چهره سال برگزیده میشوند که در این میان بعضی به سبب کارهای مثبتی که در طول یک سال انجام دادهاند به عنوان چهره سال انتخاب میشوند و بعضی دیگر نیز به علت فعالیتهای منفی و مذموم خود به عنوان چهره برگزیده میشوند ..
در این میان افرادی هم که به عنوان چهره سال چه در جهت مثبت و چه در جهتهای منفی معرفی میشوند فقط و فقط برای یک سال است و ممکن است در سالهای بعد نام آنها در میان هزاران چهرهای که در سالهای متمادی انتخاب شدهاند گم شود و دیگر نامی از آنها بر سر زبانها نباشد .
شخصیتهای مثبت زیادی در آیات الهی به عنوان چهره انتخاب شدهاند اما آنچه در این نوشته به آن پرداخته شده شخصیتهای منفی هستند که به خاطر عملکرد بدشان به عنوان خبر سازترین چهره های تاریخ انتخاب شدهاند :
1- شیطان
شیطان را شاید بتوان جزء اولین چهره های خبر ساز در قرآن کریم نام برد که وقتی خداوند متعال به او فرمود :
(وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ : و هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید .»)الإسراء : 61
با غرور و تکبر و حسادتی که نسبت به مقام و منزلت حضرت آدم داشت از فرمان الهی سرپیچی کرد و بعد از سرپیچی از این دستور نام خود را در خبر سازترین چهره های تاریخ در قران کریم ضبط کرد و خبر نافرمانی او به سرعت در دنیا گسترش پیدا کرد .
صفاتی مانند حسد و غرور و شهوت پرستی صفاتی هستند که مانع از عاقبت به خیری افراد زیادی در طول تاریخ شدهاند تا جایی که نامشان برای همیشه در دفتر تاریخ نوشته شده است و هر ساله نیز عده زیادی به خاطر داشتن این صفات به آنها میپیوندند
او وقتی دید که جزء اولین کسانی است که نام او جزء خبرسازترین چهره های تاریخ ثبت شده است باز هم از کار خویش پشیمان نشد و به نیت پلید خود ادامه داد و تصمیم گرفت تا نام هر کسی را که از او پیروی کند را جزء خبر ساز ترین چهره های تاریخ ثبت و ضبط کند و قسم یاد کرد که :
(قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیم : گفت: «پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندی، من هم برای [فریفتن] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست .») الأعراف : 16
2- قابیل
ماجرا از اینجا آغاز شد که وقتی دو برادر برای تقرب به خداوند کاری انجام دادند و فقط از یکی از آنهابه خاطر تقوا و نیت خالصی که در انجام عمل داشت مورد قبول واقع شد :
(وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ : و داستان دو پسر آدم را به درستی بر ایشان بخوان، هنگامی که [هر یک از آن دو]، قربانی پیش داشتند. پس، از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد ) المائدة : 27
قابیل کسی بود که با قتل برادر خود نخستین قتل و آدم کشی را در روی زمین انجام داد و نام خود را به عنوان یکی از مهمترین چهره های خبر ساز در قران کریم ثبت کردو با این اقدام خود ثابت کرد که منشأ بسیاری از اختلافها و قتلها و تجاوزها چیزی به جز حسد نیست .
3- قارون
او با ثروت زیادی که به تعبیر قران کریم حتی برای جابجایی کلید های گنجینه های او نیز احتیاج به خدم و حشم فراوان بود :
ْ(وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّه : و از گنجینهها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهای آنها بر گروه نیرومندی سنگین میآمد ) (القصص : 76 )
شهرت زیادی در بین مردم زمان خودش بدست آورده بود اما این شهرت و آوازه به قدری نبود که او را راضی کند به همین خاطر باز ثروت و داشته های خودش را به رخ مردم میکشاند:(فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ: پس [قارون] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد) (القصص : 79)
اما وقتی به نصیحت خیر خواهان قوم خود گوش فرا نداد و ثروت و اقتصادی که به وسیله کمک به نیازمندان و... مقدمه رسیدن به خداوند بود را وسیله دوری خود از خداوند و طغیان و سرکشی قرار وقتی با ثروت و مال و منال خود به هلاکت رسید به عنوان یکی از چهره های خبر ساز نامش در تاریخ ثبت شد.
4- بلعم باعورا
وی در ابتدای کار در صف مؤمنین واقعی بود تا جایی که یکی از ارکان رسالت حضرت موسی به حساب میآمد و کارش به جایی رسیده بود که مستجابالدعوه بود و عده زیادی از از اطراف و اکناف برای ملاقات او میآمدند.
اما ماجرایی که او را به عنوان یکی از چهره های منفی و خبر ساز تاریخ معرفی کرد انحراف او به خاطر وعده های کذایی به درگاه طاغوت بود تا جایی که در صف مخالفان حضرت موسی قرار گرفت و خداوند در حق او فرمود:
(فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ : از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حملهور شوی زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنی [باز هم] زبان از کام برآوَرَد) (الأعراف : 176)
فرقی که بین انتخاب چهره های سال در کشورهای مختلف و در آیات الهی وجود دارد این است که برعکس افرادی که تنها در یک سال به عنوان چهره معرفی میشدند و بعد از گذشت یک سال نام آنها به فراموشی سپرده میشد این بار در آیات الهی کسانی که به عنوان چهره انتخاب میشوند نامشان جاودانه در تاریخ ثبت میشود
5- فرعون
در ابتدای ماجرا ادعای خدایی میکرد و میگفت: (فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی: و گفت: «پروردگار بزرگتر شما مَنَم (النازعات : 24) اما همینکه مقداری قدرت و سرمایهاش بیشتر شد ادعای بالاتری کرد و اینگونه گفت:»)
(وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْری : و فرعون گفت: «ای بزرگان قوم، من جز خویشتن برای شما خدایی نمیشناسم.») القصص : 38
او سرسختترین دشمن بنی اسرائیل بود و از هیچ جنایتی در حق آنها فرو گذار نمیکرد تا اینکه وقتی از رود نیل به همراه لشگریانش در حال حرکت بود رود نیل به هم آمده و همه آنها غرق شدند.
فرعون که همه چیز را تمام شده میدید در آخرین لحظات ایمان آورد اما چون این ایمان اضطراری بوده و دیگر ارزشی نداشت از او پذیرفته نشد و او نیز به همراه سپاهیان خویش در امواج خروشان رود نیل غرق شدند.
6- نمرود
جدالها و گفتگوهای او با حضرت ابراهیم برای درهم کوبیدن حق و حقیقت به اوج خود رسیده بود اما همواره در مقابل شکوه و عزت و اقتدار حضرت ابراهیم خوار و ذلیل میشد و سرانجام این پادشاه قدرتمند تاریخ توسط پشهای که ابتدا روی لب او نشست و آن را گزید، سپس به سوراخ بینی او وارد شد و از آنجا به مغزش راه یافت بعد از گذشت چهل روز به هلاکت رسید و نامش را به عنوان یکی از چهره های خبر ساز تاریخ که با آن همه قدرت و شکوه توسط یک پشه کوچک به هلاکت رسید ثبت و ضبط کرد. ( معارف و معاریف: جلد 10، ص 226)
خلاصه مطلب اینکه صفاتی مانند حسد و غرور و شهوت پرستی صفاتی هستند که مانع از عاقبت به خیری افراد زیادی در طول تاریخ شدهاند تا جایی که نامشان برای همیشه در دفتر تاریخ نوشته شده است و هر ساله نیز عده زیادی به خاطر داشتن این صفات به آنها میپیوندند.