سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
< 1 2

92/1/21
12:43 ع

از غصه آب می کنی ام فاطمه مرو

خانه خراب می کنی ام فاطمه مرو

هَر دم که آه می کشی از هوش می روی

در اضطراب می کنی ام فاطمه مرو

زیبا بهشت سوخته ام با نگاه خود

دائم عذاب می کنی ام فاطمه مرو

کُشتی مرا ز بس که به شکل اشاره ای

مولا خطاب می کنی ام فاطمه مرو

من مَحرم توام ز چه پوشانده ای رُخت

در پیچ و تاب می کنی ام فاطمه مرو

کمتر نفس نفس بزن ای سینه چاک من

با خون خضاب می کنی ام فاطمه مرو

بعد تو عمر من به دوامی نمی رسد

نقشی بر آب می کنی ام فاطمه مرو


  

92/1/21
12:43 ع

تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت

زنی میان غزل های شعله ور می سوخت

دگر چه فرق که پروانه بود یا ققنوس

بدان که بال و پری داشت پشت در می سوخت

جز این نبود که می خواست اینچنین باشد

اگر که شعله نشین گشته بود اگر می سوخت

چگونه خم نشود، می شود مگر وقتی

ز میخ داغ چنان شد که تا کمر می سوخت

صدای ناله می آمد ولی نفهمیدم

که مادر است در آتش و یا پسر می سوخت

نه فاطمه ست! که با او در آسمان خدا

نشسته حضرت جبریل بال و پر می سوخت

نه خانه بود نه دریا بگو که اقیانوس

بگو که عرش خدا بود سر به سر می سوخت

حدیث خانه و در هر چه بود آتش بود

چه شد که فاطمه از کوچه بیشتر می سوخت


  

92/1/21
12:42 ع

 

تمام شهر پی کشتن ولی بودند

نبود مردی و نامردها ولی بودند

که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند

چهل نفر که همه قاتل علی بودند

به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت

قسم به فاطمه دیوار و در علی را کشت

به کوچه آمده رخصت گرفته اند از هم

و صف به صف همه نوبت گرفته اند از هم

سپس دویده و سبقت گرفته اند از هم

برای ضربه رضایت گرفته اند از هم

تمام نیتشان قربة الی الله است

و تازه ضربه ی دستی بزرگ در راه است

یکی غلاف به قصد ثواب بردارد

یکی به نیت مولا طناب بردارد

دری که سوخت به یک سمت تاب بردارد

لگد اگر بزنندش شتاب بردارد

برای کشتن مولا شتابِ در کافی است

برای حفظ امامت دو تا پسر کافی است

گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد

چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد

چنان بلند شد و دست سمت سر آمد

به سوی فاطمه دیوار مثل در آمد

همیشه کوچه غمِ اهل سوختن باشد

خصوصا اینکه تماشاگرش حسن باشد


  

92/1/21
12:41 ع

با دیدن حال و هوای چشم هایت

آلاله می ریزم به پای چشم هایت

پلک ملائک هم کنارت خیس گریه

باشند شاید هم نوای چشم هایت

از بس که شب ها گریه می ریزی توانی-

دیگر نمی ماند برای چشم هایت

یک چند وقتی می شود گل های نیلی

گل می کند در جای جای چشم هایت

ترکیب سرخی و کبودی شقایق

آیینه ای از زخم های چشم هایت

از چادر خاکی چرا چیزی نگفتی

از کوچه و از ماجرای چشم هایت

ای کاش یا آن اتفاق تلخ هرگز   ... !

یا بود چشم من به جای چشم هایت

شوق پریدن بال در بال کبوتر

پر می زند در ربنای چشم هایت

اینجا همه با چشم های من غریبه ند

غیر از حضور آشنای چشم هایت

گفتی که دیگر فرصتی باقی نمانده

تا آن غروب بی صدای چشم هایت

از ماتم روز عطش در حلق? اشک

آتش گرفته کربلای چشم هایت

تو می روی و تا همیشه مثل باران

مرثیه می خوانم برای چشم هایت

تا آخر دنیا میان آسمان ها

برپاست بانو جان عزای چشم هایت

آری غروب و بی قراری یادگاریست

از غربت بی انتهای چشم هایت

با بیرقی از سرخی خون شقایق

می آید آخر خون بهای چشم هایت


  

92/1/21
12:41 ع

به کفن و دفن شبش بر عدو شبیخون زد

و این جدای وصیت، سیاست زهراست

چه سان نبی نکند میل دست بوسی او

ببین به دست گدا جامه ی عروسی او

خوشا دلی که به بند است و صاحبی دارد

کند حساب خود آن کس محاسبی دارد

ز فرط دل دلت این دل به روی دستت ماند

تو بشکنش که ببینی چه طالبی دارد

وصال حق سفر آسمان نمی خواهد

همین زمین خدا شهر یثربی دارد

ز کید روبهیان ایمنی در آن وادی

که بیشه اش اسدالله غالبی دارد

به فکر سیر و سلوک از مسیر سلمان باش

که عبد فاطمه گشتن مراتبی دارد

تو هم به درگه او چون فرشتگان و پری

ارادتی بنما تا سعادتی ببری

ملک تبلور نوری ز طلعت زهراست

فلک تمام و کمال، تحت خدمت زهراست

نزول سور? کوثر سرود خلقت اوست

رموز کن فیکون در اشارت زهراست

ز چادرش که مسلمان بپرورد پیداست

تمام دین خدا شرح عصمت زهراست

قرار اشک غریبی ذوالفقار صبور

بدون شک سپر استقامت زهراست

به کفن و دفن شبش بر عدو شبیخون زد

و این جدای وصیت، سیاست زهراست

چه سان نبی نکند میل دست بوسی او

ببین به دست گدا جامه ی عروسی او


  

92/1/21
12:40 ع

خوشا دلی که به بند است و صاحبی دارد

کند حساب خود آن کس محاسبی دارد

ز فرط دل دلت این دل به روی دستت ماند

تو بشکنش که ببینی چه طالبی دارد

وصال حق سفر آسمان نمی خواهد

همین زمین خدا شهر یثربی دارد

ز کید روبهیان ایمنی در آن وادی

که بیشه اش اسدالله غالبی دارد

به فکر سیر و سلوک از مسیر سلمان باش

که عبد فاطمه گشتن مراتبی دارد

تو هم به درگه او چون فرشتگان و پری

ارادتی بنما تا سعادتی ببری

ملک تبلور نوری ز طلعت زهراست

فلک تمام و کمال، تحت خدمت زهراست

نزول سور? کوثر سرود خلقت اوست

رموز کن فیکون در اشارت زهراست

ز چادرش که مسلمان بپرورد پیداست

تمام دین خدا شرح عصمت زهراست

قرار اشک غریبی ذوالفقار صبور

بدون شک سپر استقامت زهراست


  

92/1/21
12:39 ع

باز هم ای دختر پیغمبر اکرم بمان

مرهم درد علی این درد بی مرهم بمان

زندگیِ رو به راهی داشتم؛ چشمم زدند

کوری چشم همه با شانه های خم بمان

دست های تو شکستش هم پناه مرتضی ست

تکیه گاه محکم من پشت من محکم بمان

تو نباشی پیش من، این ها زمینم می زنند

ای علمدار مدینه پای این پرچم بمان

این نفس های شکسته قیمت جان من است

زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان

کم ببوس این دست هایم را  خجالت می کشم

من حلالت می کنم اما تو هم یک کم بمان

با همین دستی که داری، باز دستم را بگیر

پیش این مظلوم ای مظلوم? عالم بمان

از تو و از دیدن تو توشه کم برداشتم

یار هجده ساله هجده سال دیگر هم بمان

آه آهِ... تو مرا به آه آه... انداخته

جای کم کم رفتن از پیش علی کم کم بمان

روی تو گرچه ورم کرده ولی با آن خوشم

با همین روی به هم پیچیده و درهم بمان

رفته رفته کار من دارد به خواهش می کشد

التماست می کنم، چیزی نمی خواهم  بمان


  

92/1/21
12:39 ع

رسم شد روی زمین بعد از پیمبر سوختن

رسم شد پهلو شکستن، جور دیگر سوختن

سوختن بسیار می باشد ولیکن تازگی

رسم شد در امّت اسلام، کوثر سوختن

سوختن چیز قشنگی نیست اما می شود

پای عشقی یک نفس از پای تا سر سوختن

عشق می آید مبارکباد می گوید بیا

دل بنِه بر سوختن چون شد مقدّر سوختن

سوختن زیباست اما باز چیز دیگریست

ذرّه ذرّه مثل زهرا پای حیدر سوختن

هرکسی یک جور می سوزد به رسم عاشقی

یاس اما دوست می دارد معطر سوختن

سبقت از هم می گرفتند و علی می دیدشان

فاطمه همراه با دیوار و در، در سوختن

عشق اگر عشق است می خواهد پریشان تر شدن

عشق اگر عشق است می خواهد مکرر سوختن

هرکه عشقش بیش، دردش بیش، سوزش بیشتر

می پسندد دوست اینجا شعله ورتر سوختن


  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
رهگذر[99]
 

آنچه اندیشی پذیرای فناست/آنچه در اندیشه ناید آن خداست


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ