91/3/2
4:24 ع
مژده ای به شیعیان امام باقر علیه السلام
«الکافی» معتبرترین کتاب حدیثی شیعه هشت جلد دارد دو جلد اول آن اصول، پنج جلد بعدی آن (3-7) فروع و جلد هشتم آن روضه کافی نام دارد . مولف جلیل القدر این کتاب مرحوم کلینی (م 329 ق) در روضه کافی جریانی را از امام باقر علیه السلام نقل می کند که برای شیعیان و ارادتمندان به آن حضرت بسیار گوارا و نوید بخش است .
راوی این روایت حَکَمِ بْنِ عُتَیْبة است. او می گوید :
در خدمت امام باقر علیه السّلام بودم و اطاق آکنده از جمعیّت بود ناگاه پیرمردى که بر عصاى خود تکیه داشت، پیش آمد تا به در اطاق ایستاد .
عرض کرد: السلام علیک یا ابن رسول الله و رحمة الله و برکاته و بعد سکوت کرد . امام پاسخ داد: علیک السلام و رحمة الله و برکاته .
بعد پیرمرد رو کرد به سایر جمعیت که در آنجا بودند و به آنها نیز سلام کرد. همه جواب سلامش را دادند. در این موقع رو به جانب حضرت نمود و گفت: یا ابن رسول الله مرا نزدیک خود بنشان فدایت شوم به خدا سوگند من شما و کسى که شما را دوست داشته باشد را دوست دارم و این علاقه برای مطامع دنیایی نیست .
با دشمن شما دشمنم و از او کناره مىگیرم و به خدا سوگند این نفرت و دشمنی نیز بواسطه اختلاف شخصی نیست و با هم پدر کشتگى نداریم [به دلیل پیروی از شما از آنها کناره گیری می کنم ].
به خدا سوگند حلال شما را حلال و حرام شما را حرام می دانم و در انتظار برپایی حکومت عدل شما خاندانم. [1] با این عقیده و روشی که دارم آیا امید به نجات من هست؟
امام باقر علیه السلام دوبار به او فرمود: نزدیک من بیا !
امام علیه السلام همان طورى که پیرمرد می رفت به او نگاه می کرد. بعد رو به جمعیت فرمود : « مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذا ، هر که مایل است یک نفر بهشتى را ببیند به این پیرمرد نگاه کند
پیرمرد جلو آمد و حضرت او را پهلوى خود نشاند. آنگاه فرمود: پیرمرد! مردى خدمت پدرم على بن الحسین رسید و همین سؤال تو را از او پرسید. پدرم امام سجاد علیه السلام به او فرمود :
وقتى جانت به اینجا رسید - با دست اشاره به حلقوم خود نمود - با قلبی مطمئن ، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشتههاى اعمال روبرو می شوى اگر [با این عقیده و روشی که داری] از دنیا رفتی خدمت پیامبر و على و حسن و حسین و على بن الحسین علیهم السلام خواهی رسید. اگر هم زنده ماندی ؛ خداوند در همین دنیا چشم تو را روشن می کند [2] و در هر صورت تو در مقامات عالیه با ما خواهى بود.
پیرمرد [که به نظر انتظار این همه لطف و کرامت را نداشت با تعجب] عرض کرد: چه فرمودید؟
امام باقر علیه السلام دو مرتبه سخنان خود را تکرار کرد. پیرمرد از خوشحالى و تعجب گفت الله اکبر ؛ اگر بمیرم خدمت رسول خدا و امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین و على بن الحسین می رسم و در وقت جان دادن با قلبی مطمئن ، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشتههاى اعمال روبرو می شوم و اگر [هم تا وقت ظهور] زنده مانده و آن زمان را درک کردم خدا زندگى خوشى برایم فراهم می کند و با شما در درجات عالیه خواهم بود؟
پیرمرد این را که گفت فریاد به گریه بلند کرد و شروع کرد به هاى هاى گریستن. در نهایت اختیار از کف داد و بر زمین افتاد. اهل مجلس نیز با دیدن این حال پیرمرد به گریه افتادند و آنها نیز شروع کردند به بلند بلند گریه کردن.
در حالی که امام باقر علیه السّلام با انگشت، اشک از دیدگان مبارک خود می زدود ؛ پیرمرد سربلند کرد و از امام علیه السلام خواست تا دست مبارک خود را به او دهد. امام علیه السلام دست خود را به او داد. او دست امام علیه السلام را گرفت و بوسید و بر دو دیده و صورت خود گذاشت. سپس جامه از روى شکم خود بالا زده دست امام را روى شکم و سینه خود نهاد. بعد از جاى خود بلند شد و با گفتن «السلام علیکم» از امام و اهل مجلس خداحافظی کرد و از خانه خارج شد.
امام علیه السلام همان طورى که پیرمرد می رفت به او نگاه می کرد. بعد رو به جمعیت فرمود: « مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذا ، هر که مایل است یک نفر بهشتى را ببیند به این پیرمرد نگاه کند.»
حکم بن عتیبه راوى حدیث می گوید: من خانه مصیبت زدهاى را ندیده بودم که مثل این مجلس گریه کنند (چنان تحت تاثیر نیت پاک پیرمرد و لطف امام قرار گرفته بودند که همه با صداى بلند گریه می کردند.) [3]
پی نوشت:
1. اصل عبارت این است: «وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِلُّ حَلَالَکُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَکُمْ وَ أَنْتَظِرُ أَمْرَکُم» که ما آن را با توجه به شرح ملا صالح مازندرانی، ج11، ص 416 اینگونه ترجمه کردیم.
2. خلاصه اینکه اگر تا قبل از ظهور از دنیا رفتی با ما اهل بیت خواهی بود و اگر ماندی خدا تو را با درک زمان ظهور دلشاد خواهد کرد. همان ج11 ص 416
3. الکافی ، ج8، ص 77
91/3/2
10:36 ص
|
|
91/3/1
1:4 ع
نامه ای به همسر چشم چرانم
نگاه تشنه ی تو،آرامش مرا تهدید می کند.چشمهای خیره ی تو که به سوی دیگری می نگرند به من می فهمانند که به وفای تو اعتمادی نیست .
وقتی می بینی حتی از ارتباط تو با دوستان خودم هم ترس دارم به شعورم توهین نکن . این ترس ،ترسی است که از نگاه بلاخیز تو سرازیر شده است .
کسی که در سرازیری رودخانه ای،زندگی می کند،قطعا از باران می ترسد. بارانی که می توانست نوید نعمت باشد ،برای او وعده ی عذاب است. باران با همه ی الطافش دشمن خانه هائیست که در مسیر سیل باشند. وقتی چشمهایت در بین دیگرانی که متعلق به تو نیستند گردش می کند، هر آن، خبر از هجوم سیلی ویران کننده می دهند .
برق چشمهای تو اگر چه شفافیت و جذابیت چشمهایی پاک و محجوب را ندارند ،اما باردار از انرژی است.این برق و نفوذ ،وقتی هم که کارگر افتد، کسی مثل خودت را به تو خواهد آویخت .
همسر ناپایدار من :
اگر چه پایبند بودن به عشق تو کار بیهوده ایست و باور محبتت ،فریب احمقانه ،اما من به خاطر زندگی ام باور می کنم و به عشق تو پایبند می مانم و تا روزی که زهر نگاهت در جام زندگی ام ریخته نشده،فرزندانم را در کنار پدر چشم چرانشان بزرگ خواهم کرد .
اما همسر من :
بدان که نگاههای آلوده ای همچون نگاهی که تو به سوی ناموس دیگران داری ،به سوی من و دختر تو نیز روان است .در یک روایت دیدم نوشته بود:«وَ لَا تَتَبَّعُوا عَوْرَاتِهِمْ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَةَ أَخِیهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَه» (مجموعة ورام، ج1 ،115 ):به دنبال ناموس مردم نباشید، کسى که ناموس دیگرى را دنبال کند، خداوند وسیله دنبالگیرى ناموس او را فراهم آورد (به عبارت دیگر ناموس او را حفظ نخواهد کرد که نتیجه طبیعی عمل اوست )
اما من قلبم را سالم نگه می دارم و از نگاههای آلوده ی دیگران جز بیماری دلها، و تهی بودنشان از تربیت مطلوب ،چیز دیگری نمی فهمم .
من علی رغم تو، از روزی که دست به دست تو دادم، فکر جستجو و انتخاب دیگری را از سر بیرون کردم. البته من هم در ازدواجم، همه ی آنچه را که می خواستم به دست نیاوردم اما به آنچه خدا به من داده قانع می مانم تا حکمت و مصلحت آن را روزی بدانم .
من ایمان دارم که اگر به یک نفر دل ببندی و بخواهی با او همراه شوی و به اوج برسی حتما خواهی توانست و همان او، برای تو بهترین خواهد شد .اما چشمهای منتظر تو تمام فرصتهای با تو بودن را از من ربوده است .به راستی با این نگاههای بی هویت چه چیزی را و به چه قیمتی می خواهی به دست آوری؟ لاجرم که بیابی تازه خواهی فهمید که” آن “چیزی نخواهد بود جز فرصتی برای نابود شدن و نابود کردن!
همسری که قرار است تکیه گاه من باشی! می دانی نگرانی من از چیست ؟نگرانی من از داشتن ماهواره و اینترنت ،و از محیط کاری تو نیست .از خلاء قلب توست
اگر چه ماهواره نداریم اما از هم اکنون از نوع نگاه تو می دانم که اگر داشته باشیم در کدام شبکه های آن هر شب جستجو خواهی کرد !اگرچه مشغله های کاری و بی حوصلگی ات تو را از دنیای مجازی رایانه ها دور داشته است ،اما ناگفته پیداست که اگر دستی در اینترنت داشتی در فیس بوک دنبال چه می گشتی !
باور کن! باور کن !باور کن ...
من می توانم همان یار محبوبی باشم که تو را از لذتها سیر و از محبت ها لبریز نماید .اگر ،...تنها اگر، دامنه ی نگاهت را از اطراف جمع کنی و به من هدیه کنی !
در حدیثی از پیامبر خواندم که :«إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْتِیَ أَهْلَهُ فَلَا یُعَاجِلَنَّهَا وَ لْیَمْکُثْ یَکُنْ مِنْهَا مِثْلُ الَّذِی یَکُونُ مِنْهُ إِذَا رَأَى أَحَدُکُمُ امْرَأَةً تُعْجِبُهُ فَلْیَلْقَ أَهْلَهُ فَإِنَّ عِنْدَهَا مِثْلَ الَّذِی رَأَى وَ لَا یَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ عَلَى قَلْبِهِ سَبِیلًا وَ لْیَصْرِفْ بَصَرَهُ عَنْهَا» (تحف العقول ،ص 126): هر گاه یکى از شما زنى را دید و از او خوشش آمد به دیدار همسرش رود، نزد او همانى را بیابد که دیده، و راه شیطان را بر دلش هموار نسازد، و نگاهش را از آن زن بیگانه بگرداند.
از همین اکنون نگاهت را از راهی که می رود باز گردان و از سفرهای سطحی نافرجامش معاف کن و در عمق زندگی خودت و با اعتماد به داشته های خودت ،به دنبال عشق بگرد .
به خدا پیدا خواهی کرد .به خدا پیدا خواهی کرد به خدا پیدا خواهی کرد...
انسیه نوش آبادی
91/3/1
8:8 ص
فرآیند کارساز و ساده تصفیه روح
همنشینى با پاکان، پاکى مىآفریند و بودن با خوبان، خوبى ایجاد مىکند. همراه بودن با مردان خود ساخته، انسان را مىسازد و توجّهاتى که به آنان مىشود، همراهانشان را نیز فرا مىگیرد.
راه براى رسیدن به مقاصد معنوى زیاد است؛ ولى مهمّ این است که کدام یک از راهها نزدیکتر، و انسان را زودتر به مقصد مىرساند.(1)
در این باره، عقاید گوناگون و گفتهها مختلف است. هر گروهى راهى را به عنوان اقرب الطرق پذیرفته و آن را نزدیکتر و سیر در آن را سریعتر و بهتر مىدانند. در این میان برخى مصاحبت با نیکان را اقرب الطرق مىدانند.
آنچه به نظر صحیح مىرسد، اینست که همنشینى با کسانى که خدا را براى خدا مىخواهند نه براى خود و مجالست با آنان که حقیقت ایمان را در خود به مرحله واقعیّت رساندهاند، اثرى فوق العاده دارد.
به این جهت اوّل مظلوم عالم حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در کلامى دلنشین چنین فرمودهاند:
لَیْسَ شَیْءٌ اَدْعى لِخَیْرٍ وَاَنْجى مِنْ شَرٍّ، مِنْ صُحْبَةِ الْاَخْیارِ.(2) ؛ چیزى نیست که از صحبت اخیار، انسان را بیشتر به سوى خوبی ها بخواند و از بدی ها نجات دهد.
زیرا نشستن در پیشگاه صالحان و شرافتمندان جامعه، براى انسان شرف و هدایت به ارمغان مىآورد؛ دلهاى زنگار گرفته را نورانیّت و صفا مىبخشد و ناخودآگاه انسان را به سوى معنویّت جذب مىکند. حضرت امام زین العابدینعلیه السلام مىفرمایند:
مُجالَسَةُ الصَّالِحینَ داعِیَةٌ اِلَى الصَّلاحِ.(3)
همنشینى با افراد صالح، آدمى را بسوى صلاحیّت دعوت مىکند.
انرژى و نیروهاى معنوى که این گونه شخصیّت ها از آن برخوردارند در همنشینانشان نفوذ کرده و با مرور زمان اعمال و رفتار آنان را تحت سیطره خود درمىآورد.
گاهى نفوذ معنوى آنان در دیگران سریع مىباشد و احتیاج به زمان طولانى ندارد؛ بلکه یک نشست، یک نگاه و یک گفتار فوقالعاده، وضعیّت فکرى و اعتقادى دیگران را تغییر مىدهد و حیاتى جاویدان در آنان ایجاد مىکند.
آرى در مجمع نیکان، دیگران هم عطرآگین شده و به صف خوبان مىپیوندند. روشنائى و صفا، نورانیّت و پاکى پاکان، دیگران را نیز فراگرفته و قلب و جان آلودگان را بسوى خود جذب مىکند.
همنشینى با پاکان، پاکى مىآفریند و بودن با خوبان، خوبى ایجاد مىکند. همراه بودن با مردان خود ساخته، انسان را مىسازد و توجّهاتى که به آنان مىشود، همراهانشان را نیز فرا مىگیرد.
معمولاً افرادى که صاحب یقین مىباشند و داراى اراده و نفوذ هستند، در دیگران بیشتر اثر مىگذارند. و خصوصیّتهاى فکرى و اعتقادى خود را در آنان ایجاد و یا تقویت مىنمایند
این حقیقتى است که در دعاها نیز به آن اشاره شده است. مرحوم شیخ مفید در کتاب مزار، دعائى را نقل کرده و فرموده: مستحبّ است پس از زیارت ائمّه معصومینعلیهم السلام قرائت شود. در قسمتى از آن دعا چنین آمده است:
یا وَلِیَّ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ اِجْعَلْ حَظّی مِنْ زِیارَتِک تَخْلیطی بِخالِصی زُوَّارِک الَّذینَ تَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فی عِتْقِ رِقابِهِمْ، وَترْغَبُ اِلَیْهِ فی حُسْنِ ثَوابِهِمْ.(4)
اى ولى خدا، بهره مرا از زیارتت، مخلوط بودن با زوّار خالص خود قرار ده؛ آن افرادى که از خداوند آزادى آنان را مىخواهى و در داشتن آنان ثوابِ نیک را، به خداوند رغبت نشان مىدهى.
همان گونه که تر و خشک با هم مىسوزند، همان گونه که گلها و خارها از یک چشمه سیراب مىشوند، همان گونه که نگاه هاى مهرآمیزى که باغبان بر گلستان خویش مىافکند، خارهاى باغ را نیز فرا مىگیرد و نسیم عطرآگین گلها، خارها را نیز معطّر مىسازد و همان گونه که گل فروشان گل را با خار مىفروشند و خریداران نیز گل را با خار خریدارى مىکنند، فردى که در خدمت پاکان حضور یافته، از انوار تابناکى که بر آنان مىتابد بهرهمند مىشود.
به این جهت در دعاى بعد از زیارت، خدمت امامعلیه السلام عرض مىکنیم: اى ولىّ خدا؛ این را بهره من از زیارتت قرار ده که در میان زوّار خالص تو و آمیخته با آنان باشم.
مجالست با نیکان، همچون کیمیا است؛ زیرا هالهاى که در اطراف بدن اولیاء خدا وجود دارد، همچون اکسیر که داراى قوّه کاسره است، ضعف و کمبودى را که در شخص مقابل وجود دارد درهم مىشکند؛ به او شهامت خوب شدن مىبخشد؛ به او پر مىدهد تا او را به پرواز درآورد و در فضاى بیکران معنویّت سیر کند و از لذایذ نگفتنى عالمِ معنى بهرهمند شود.
هالهاى که اطراف بدن انسان را فرا گرفته است، عبارت از میدانهاى انرژى است. انسانها به وسیله وجود همین هالهها مىتوانند در اثر همنشینى و مجالست با یکدیگر اثرات مثبت و منفى بر یکدیگر داشته باشند. هاله به خاطر اختلافى که انسانها در اعتقادات و روحیّات دارند از لحاظ کیفیّت و چگونگى، تفاوت فراوان دارد. همین طور از لحاظ مقدار و کمیّت تأثیر گذارى افراد بر یکدیگر اختلاف درجه وجود دارد.
بر اثر مصاحبت و همنشینى و رفاقت، این هالهها با یکدیگر برخورد نموده و خصوصیّات فکرى و اعتقادى افراد به یکدیگر نقل و انتقال پیدا مىکند.
معمولاً افرادى که صاحب یقین مىباشند و داراى اراده و نفوذ هستند، در دیگران بیشتر اثر مىگذارند. و خصوصیّتهاى فکرى و اعتقادى خود را در آنان ایجاد و یا تقویت مىنمایند.
مجالست با افراد معنوى، در خصوصیّات فکرى طرفِ مقابل تحوّل ایجاد مىکند و افکار غیر سالم را تبدیل به اندیشهها و اعتقادات صحیح و انسانى مىگرداند؛ ولى این یک قانون کلّى نیست. به این جهت همان گونه که دین به یک شخصیّت آگاه و عالم دستور مىدهد در میان مردم جاهل و ناآگاه رفته و آنان را به سوى دین و مذهب فرا خواند و آنان را به دستورات حیاتبخش تشیّع آشنا سازد؛ همین گونه فرمان مىدهد از همنشینى با افراد پست و منحرف - اگر رفت و آمد با آنان در او مؤثّر است - دورى جوید.
این وظیفه شخص عالم و آگاه است که تشخیص دهد اثرات مثبت و منفى همنشینى با افراد ناآگاه و ارشاد آنان داراى چه میزانى است؟ آیا او بر دیگران نفوذ مىکند و رفتار و عقاید آنان را به سوى کمال مىبرد، یا روحیّه آنان بر او مسلّط شده و همنشینى با آنان اثرات منفى بر او مىگذارد؟ آیا هالهاى که در اطراف بدن اوست، بر دیگران اثر مىگذارد یا خود تحت تأثیر هاله دیگران قرار مىگیرد؟ از این جهت وظیفه اهل علم است که هم به ارشاد مردم بپردازند و هم توجّه به حالات روحى خود داشته باشند تا تحت تأثیر دیگران قرار نگیرند.
افرادى که مجالست با آنان باعث تعالى روح است
درباره افرادى که معاشرت و همنشینى با آنان، براى پیشرفت و سیر علمى و عملى انسان زیان آور است، به زودى بحث مىکنیم و اینک به ذکر نمونههایى از افرادى که معاشرت با آنان سیر معنوى را سرعت مىبخشد مىپردازیم:
1 - مجالست با علماى ربّانى
از آنجا که مجالست و همنشینى با افراد آثار فراوانى دارد، مخصوصاً اگر انسان احترام و محبّت خاصى براى آنان قائل باشد، پیغمبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم مىفرمایند:
لاتَجْلِسُوا عِنْدَ کلِّ عالِمٍ اِلاَّ عالِمٌ یَدْعُوکمْ... اِلَى الْاِخْلاصِ.(5)
نزد هر عالمى ننشینید! مگر دانشمندى که شما را از ریا باز مىدارد و به سوى اخلاص فرا مىخواند.
شما را به سوى خدا مىخواند؛ به سوى آل اللَّه دعوت مىکند و هدفش از گفتار و راهنمائیش دعوت به سوى خود نیست.
همنشینى و مجالست با این گونه علماى ربّانى در شما اثر مىگذارد و شما را با معارف نورانى اهل بیتعلیهم السلام آشنا مىسازد. آنان قلب شما را با محبّت خاندان وحى پیوند مىزنند و با اعمال ننگینِ منافقان تاریخ، آشنا ساخته و نفرت شما را از آنان بیشتر مىکنند.
مجالست با نیکان، همچون کیمیا است؛ زیرا هالهاى که در اطراف بدن اولیاء خدا وجود دارد، همچون اکسیر که داراى قوّه کاسره است، ضعف و کمبودى را که در شخص مقابل وجود دارد درهم مىشکند؛ به او شهامت خوب شدن مىبخشد؛ به او پر مىدهد تا او را به پرواز درآورد و در فضاى بیکران معنویّت سیر کند و از لذایذ نگفتنى عالمِ معنى بهرهمند شود
91/3/1
8:8 ص
2 - مجالست با ابرار و صلحا
پیغمبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم در فرمایشات خود دوستان و یاران خود را در مورد مصاحبت و مجالست راهنمایى و ارشاد نمودهاند و به آنان تأکید فرمودهاند که همنشینان خود را از میان افراد پرهیزکار و مؤمن انتخاب نمایند و از مجالست با افراد دنیاپرست و بىهدف پرهیز کنند. در سفارش مفصّلى که آن حضرت به عبداللَّه بن مسعود نمودهاند، این چنین فرمودهاند:
یَابْنَ مَسْعُودِ فَلْیَکنْ جُلَساؤُک الْاَبْرارَ وَاِخْوانُک الْاَتْقِیاءَ وَالزُّهَّادَ، لِاَنَّ اللَّهَ تَعالى قالَ فی کتابِهِ: «اَلْاَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ اِلَّا الْمُتَّقینَ «(6).(7)
اى پسر مسعود، همنشینان تو باید افراد نیک باشند و برادران تو باید اشخاص متقى و زاهد باشند؛ زیرا خداوند در قرآن فرموده است: در آن روز (روز قیامت) دوستان، بعضى با بعضى دیگر دشمن هستند، مگر پرهیزکاران.
همان بزرگوار در وصیّتى که به اباذر نمودهاند، فرمودهاند:
یا اَباذَرِّ لاتُصاحِبْ اِلاَّ مُؤْمِناً.(8) ؛ اى اباذر هم سخن براى خود انتخاب مکن، مگر فرد مؤمن را.
زیرا شیرینى زندگى، همنشین بودن با اولیاء خدا و مردان خودساخته است. در گفتارى حیاتبخش حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام به پیغمبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم مىگویند:
هَلْ اُحِبُّ الْحَیاةَ اِلاَّ لِخِدْمَتِک وَالتَّصَرُّفِ بَیْنَ اَمْرِک وَنَهْیِک وَلِمَحَبَّةِ اَوْلِیائِک.(9)
آیا زندگى را دوست دارم؛ جز براى خدمت تو و اطاعت امر و نهى تو و براى محبّت دوستان تو؟!
ارزش زندگى و ماندن در جهانى که همهاش رنج است، به خاطر وجود اولیاء خدا و مردان خودساختهاى است که در دنیا به سر مىبرند. وگر نه، همان گونه که دنیا در نظر حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام بىارزش مىباشد، زندگى در آن نیز بىارزش، رنج آور و ناراحت کننده است. بنابراین تنها وجود مردان خداست که مردان خدا را به زندگى در دنیا - نه خود دنیا و زر و زیور آن - علاقهمند مىسازند.
بنابراین آنچه که زندگى در دنیا را براى مردان خدا شیرین مىکند، وجود اولیاءاللَّه و افراد خودساختهاى است که برخوردِ با آنان، یاد خدا و اهل بیتعلیهم السلام را در دل انسان زنده مىکند. این است شیرینى و شادى و نشاط زندگى در دنیا براى شخصیّتهایى که دنیا را فروخ. تهاند
91/3/1
8:4 ص
به فرموده امیر پرهیزگاران در عهدنامه مالک اشتر اگر چه شیطان همواره در صدد تهاجم است اما جایی که تو را می ستایند، آن جا خط مقدم آتش ابلیس است و باید مراقب باشی .
می خواستند نردبان معرفت را پله پله تا فراسوی بام ایمان طی کنند و امروز انبان های پر از پرسش خویش را در برابر مردی گشوده بودند که نگاهش موجی از صمیمیت است و کلامش آمیخته به وحی. همو که با کلام امام علی(علیه السلام) الفتی دیرین دارد و از همین روست که گوارا و شیرین، بر دل می نشیند .
استوار و آرام، مثل همیشه، لب به سخن گشوده است و همه چشم بر چشمان او دوخته اند و از باغ کلامش خوشه های معرفت می چینند و زانوی ادب در محضرش ساییده اند .
از آن جا که ارائه تمام متن سخنان حکیم و مفسر گرانقدر، آیت الله جوادی آملی، در تنگه صفحات نشریه نمی گنجد، متن پیش رو، چکیده و بازنگارشی است از پاسخ های ایشان به چند پرسش از دانشجویان شرکت کننده در همایش .
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
آفات تهدید کننده نفس انسان کدام اند؟
بعد درونی انسان از دو راه آفت زده می شود: 1. هوا و هوس و آرزوها و خیال های باطل; 2. اهریمن و وسوسه ابلیس .
ابلیس که از برون حمله می کند، تا پایگاه درونی نداشته باشد و نیروهای درونی آن را حمایت نکنند، هرگز نمی تواند در انسان اثرگذار باشد. کار شیطان صادر کردن سم و وارد کردن آن در جهات درونی انسان است. اگر کسی بخواهد انسان را از پای در آورد، باید سم را به خورد انسان دهد، اگر این سم را در جیب پیراهن او قرار دهد، کوچک ترین تاثیری نخواهد دید. هنگامی این سم اثر می کند که پایگاه درونی داشته باشد و در جوارح انسان نفوذ کند. وسوسه ها نیز این چنین اند. هوا و هوس و شهوت رانی، در جوانی به گونه شناخته شده ای بروز می کند و در سالمندی در چهره جاه طلبی و مقام جویی. (1) کسانی که در بند عنوان و لقب و جاه و مقام اند، اهل بازی اند و گرفتار نفس خویش . به فرموده امیر پرهیزگاران در عهدنامه مالک اشتر اگر چه شیطان همواره در صدد تهاجم است اما جایی که تو را می ستایند، آن جا خط مقدم آتش ابلیس است و باید مراقب باشی .
رمز موفقیت بزرگان در آن است که اینان روح خویش را از آفت های گونه گون مصون داشته اند و به ویژه از غذای حرام، فکر باطل، زشت گویی، هتک حیثیت و... دوری ورزیده اند
سر آن که انتقال آدمی به عالم برزخ دردناک است، همان است که او به دنیا و آن چه در آن است دل سپرده و با مرگ این عمارت و دلبستگی های او را از وی می ستانند و آن را در این دنیا باقی می نهند و او که دل در گرو این اسباب نهاده است، ترک آن را دشوار می بیند. هر چه وابستگی انسان در دنیا کم تر باشد، درد جان کندن او نیز آسان تر خواهد بود .
حضرت استاد علامه طباطبایی (ره) می فرمودند: شهید هنگامی که در خون خویش فرو می غلتد، دیگران گمان می برند که درد جان کندن دارد، اما مثل او همانند گرما زده ای است که وارد آبگیر زلال و گوارایی می شود و تن خویش را به آب می زند. و اگر می توانست لب به سخن می گشود و آن را می ستود. و از آن سوی، تبه کاری که به گمان ما، به آسانی جان به جان آفرین تسلیم می کند، آتشی در وجودش شعله ور دارد و ما نمی فهمیم .
انسان باید به کسی و چیزی دل ببندد که او را تنها و رها نسازد و همواره پس از مرگ نیز همراه و یاور او باشد; چرا که او مسافری بیش نیست و مسافر هیچ گاه بر مرمت مسافرخانه همت نمی گمارد .
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
پس چه کسانی بهتر از اولیای الهی که خیرخواهان انسان اند و رهنمون و یاری گر او به سوی کمال و نیکی ها .
چگونه خویشتن را اصلاح کنیم؟
انسان باید در نخستین اقدام برای اصلاح خویش دست به بازشناسی ابعاد وجودی خویش زند .
انسان فقط در تالار تشریع خلاصه نمی شود. جسم انسان و کارآیی آن را می توان در محدوده علوم تجربی (طب) بررسی کرد; اما انسان دارای حقیقتی است که وظیفه آن تدبیر بدن، هدایت و راهنمایی آن است و آن، همان جان آدمی است. محدوده شناخت و بررسی این بعد انسان در علوم انسانی است. در اثر گمراهی ها و مشکلات برونی، مانند تبه کاری ها، رفتارهای ناپسند، نفاق، خودپرستی و... ساختار درونی انسان نیز دچار آسیب خواهد شد و آتش این فساد از درون و بعد درونی او سر برون خواهد آورد. (2) حال نکته اساسی در این بحث، آن است که خداوند انسان را بر طینت پاک سرشته است و روح نخستین آدمی، شفاف و صاف و عاری از هرگونه پلیدی است. اما در اثر عواملی گوناگون، مانند عصیان و دروغ و غیبت و ستم و... غبار تیرگی ها بر پیکره این روح پاک می نشیند و آن را تیره و تار می سازد .
رمز موفقیت بزرگان در آن است که اینان روح خویش را از آفت های گونه گون مصون داشته اند و به ویژه از غذای حرام، فکر باطل، زشت گویی، هتک حیثیت و... دوری ورزیده اند .
انسان اگر هر شب اعمال خویش را برسد و به محاسبه نفس خویش بپردازد، هیچ گاه با چنین رویدادی رویاروی نخواهد شد. از این رو است که روایات تاکید فراوان فرموده اند که این امر، باید هر شب صورت گیرد. مبادا روزی که در انبار اعمال خویش را می گشاییم، آن را خالی از عمل نیک و سرشار از پلیدی ها بیابیم
سر این که قرآن کریم، بخش گسترده ای از آیات خویش را به تبیین و شرح خبث نفس ها و راه های درمان آن اختصاص داده، همین است که انسان با شناخت این خباثت، از آن ها پرهیز کند. قرآن شفای همه دردهای مردم است; و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین.
جمله قرآن شرح خبث نفس هاست بنگر اندر مصحف آن چشمت کجاست (3)
نکته دیگر، سرسپردگی به خداوند است. کوثر زلال دل، فقط با یاد خداوند آرامش و سکون می پذیرد; الا بذکر الله تطمئن القلوب. هیچ کس بدون خدا نیست. همه یا خدای خودساخته را می پرستند یا خدای خالق و مدبر عالم را.
خدای خودساخته همان هوا و هوس و میل است و به تعبیر بزرگان، نخستین بتی است که در عالم عبادت شده است. دام هوس، بسیار گسترده است; به گونه ای که شیطان نیز در این دام گرفتار آمد.
در روایات نبوی و گفتارهای امامان معصوم، توصیه شده است که انسان باید هر شب، زمانی هرچند کوتاه را به محاسبه نفس خویش همت گمارد و ببیند که در این چند ساعت عمر امروز خویش، چه چیزی به دست آورده و چه فرصت هایی را از کف داده است. گام های خویش را به سوی پلیدی یا نیکی بر شمارد و نقاط ضعف و قوت خویش را باز شناسد. کشوری را مثال می زنند که سالیانی چند در پی ذخیره گندم و دسترنج خویش بود. هنگامی که پس از سال ها به انبار اندوخته های خویش سر می زند، ناگاه متوجه می شود که چیزی در انبار او نمانده و او از وجود موش در انبار خویش غافل بوده است.
گرنه موش دزد در انبان ماست
حاصل طاعات چهل ساله کجاست؟
انسان اگر هر شب اعمال خویش را برسد و به محاسبه نفس خویش بپردازد، هیچ گاه با چنین رویدادی رویاروی نخواهد شد. از این رو است که روایات تاکید فراوان فرموده اند که این امر، باید هر شب صورت گیرد. مبادا روزی که در انبار اعمال خویش را می گشاییم، آن را خالی از عمل نیک و سرشار از پلیدی ها بیابیم.
91/2/27
12:14 ع
چگونه میتوان از مال حرام گذشت؟
قطعاً در نظام جهان هستی، هر کاری اثری بر جای میگذارد؛ هر چند در مواردی این تاثیر دیدنی نباشد. یکی از این موارد، تأثیر لقمه حرام بر وجود انسان است. از دید ظاهری فرقی بین غذای حلال و حرام نیست، ولی لقمه حرام تأثیری بر جان آدمی دارد که کشف آن از محدوده علوم ظاهری بشری خارج است . وظیفه ادیان الهی، بیان همین امور باطنی است که در دسترس بشر نیست .
حلال خوری بنا بر ادبیات قرآن و فرهنگ قرآن یعنی انسان خود را زنده نگاه دارد . به عبارت دیگر یعنی حیات طیبه. تعبیر قرآن این است که زنده ها و مرده ها دو دسته هستند . برخی از افراد ظاهراً زنده هستند ولی در واقع زنده نیستند. ظاهراً انسان هستند ولی به تعبیر صریح قرآن در واقع انسان نیستند. بالاترین اثر حرام این است که فرد را از انسانیت ساقط می کند. برای حیوان هیچ فرقی نمی کند که پاک و نجس و یا حلال و حرام بخورد. هر چه به دست بیاورد می خورد . حرام خوری انسان را از رتبه ی انسانیت به رتبه ی حیوانیت و غفلت تنزل می دهد. گوش حیوان حرف حق نمی شنود .
لشکر عمر سعد در ظاهر انسان بودند. اما اگر واقعاً انسان بودند سخن امام حسین(علیه السلام) را که با آنان صحبت می کرد می شنیدند . من هم اگر خدای ناکرده ورودی های جسم خود و مخصوصاً لقمه ی خود را کنترل نکنم و حرام وارد وجود من شود ، از انسانیت ساقط می شوم . هر کسی فکر می کند که این تنزل مهم نیست، گوش ندهد و برای آن اهمیت قائل نشود .
وقتی که ما در جایگاه انسانیت باقی بمانیم ، حرف را می شنویم . یک حیوان زیاد نمی تواند انسان ها را تشخیص دهد . سپاهیان عمر سعد ، چهره ی باطن عمر سعد را با چهره ی باطن امام حسین (علیه السلام) خیلی تشخیص ندادند . ظاهراً هر دو عمامه به سر داشته و محاسن داشتند . هر دو لباس جنگ و اسب داشتند . حتی ممکن است سپاه عمر سعد برای آنها جذاب تر هم بود که با او باقی ماندند . بنابراین انسان وقتی حیوان می شود ، کلام و چهره ی حق را از باطل تشخیص نمی دهد. مسیر حق را از مسیر باطل تشخیص نمی دهد .
در روایات داریم که اولین اثر حرام خوری، مرگ دل است . قلب انسان می میرد و دیگر حیات ندارد . آن چیزی که دارد حیات حیوانی است . ما کلاً حیات نباتی، حیوانی و انسانی داریم . اگر برای شما حیات انسانی مهم است ، باید کاری کنید که یک چیزی وارد وجود شما نرود که این حیات انسانی را به خطر بیندازد. الان هوا آلوده است . همه سعی می کنند که جلوی بینی خود را گرفته و ماسک بزنند . چون اگر آلودگی وارد بدن ما شود جسم ما را با مشکل مواجه می کند . هر کس باور کند که چقدر آلودگی دل ، روح را لطمه می زند . مراقب است که این آلودگی وارد روح او نشود . حرام خوری البته به صورت اعم مربوط به چشم و گوش و زبان و فکر و دهان ما است .
در روایت داریم عبادت کسانی که حرام خور هستند پذیرفته نمی شود .دعای این افراد مستجاب نمی شود . کسی که خواب است دعا نمی کند . کسی که در خواب است حتی اگر حرف هم بزند ، دیگران به حرف او اهمیت نمی دهند
قطعاً در نظام جهان هستی، هر کاری اثری بر جای میگذارد؛ هر چند در مواردی این تاثیر دیدنی نباشد. یکی از این موارد، تأثیر لقمه حرام بر وجود انسان است. از دید ظاهری فرقی بین غذای حلال و حرام نیست، ولی لقمه حرام تأثیری بر جان آدمی دارد که کشف آن از محدوده علوم ظاهری بشری خارج است. وظیفه ادیان الهی، بیان همین امور باطنی است که در دسترس بشر نیست .
اینکه حرامخواری چه اثرات سویی بر جان و دل آدمی دارد، بحث مفصّلی است ولی اجمالاً باید دانست که بسیاری از گناهان، ریشه در آلودگی روح آدمی دارد و لقمه حرام مثل آب آلوده که جسم را بیمار میسازد جان آدمی را آلوده میکند .
از اثرات حرام خوری :
یک – مرگ دل است. گوش این افراد حرف حق را نمی شود ، همانطور که کلام حق امام حسین (علیه السلام) را نشنیدند. چشم آنها امام حسین (علیه السلام) را ندید و دل آنها نیز تشخیص نداد.
دوم – دل مُرد دیگر برکت ندارد. وقتی که بی برکتی رخ داد ، اعمال ما دیگر به عنوان عبادت پذیرفته نمی شود . ما ظاهراً نماز می خوانیم ولی پذیرفته نمی شود . چون نماز انسان پذیرفته است و نماز حیوان پذیرفته نیست . در روایت داریم عبادت کسانی که حرام خور هستند پذیرفته نمی شود. دعای این افراد مستجاب نمی شود. کسی که خواب است دعا نمی کند. کسی که در خواب است حتی اگر حرف هم بزند، دیگران به حرف او اهمیت نمی دهند.
سوم - اگر حرام وارد وجود ما شود، خواب هستیم ، دعای ما مستجاب نمی شود . از همه ی اینها دردناک تر این است که نسل ما ناپاک می شود .
چهارم - در روایت صریح داریم که نسل شما ناپاک می شود . خیلی از افراد می گویند که ما در این دنیا خیلی تلاش کردیم اما چیزی بدست نیاوردیم . به آنها می گویم به پسر خود نگاه کنید . می گویند فرزند ما خیلی عالی است . شما سعی کردید لقمه ی حلال در زندگی خود بیاورید ، پسر و دختر شما یک دسته گل شده است . اگر خانه ی آنچنانی ندارید ، اهمیتی ندارد . خانه، باقیات و صالحات شما نیست . چون بعداً فرد دیگری مالک آن می شود . ولی بچه باقیات و صالحات شما است . هر عمل خوبی که انجام دهد ، یک کپی هم برای شما می گذارند .
امام باقر (علیه السلام) فرمود :خداوند روز قیامت مردمى را از قبورشان به محشر مى آورد، که دستانشان به گردنشان بسته، به اندازه یک مورچه قدرت گرفتن چیزى را ندارند، ملائکه به شدت آنان را سرزنش مى کنند، و مى گویند : اینان مردمى هستند که خداوند به آنها ثروت عطا کرد، ولى حق خدا را از مال خود به صاحبان حق ندادند
روایاتی پیرامون مال حرام
رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : خداوند فرموده : مَنْ لَمْ یُبالِ مِنْ اَیِّ باب اکْتَسَبَ الدّینارَ وَ الدِّرْهَمَ لَمْ أُبالِ یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنْ اَیِّ اَبْوابِ النّارِ اَدْخَلْتُهُ. کسى که در کسب مال پروا ندارد، از کجا مى آورد، من در قیامت پروا ندارم که از کدام در او را وارد آتش کنم!
مَنْ کَسَبَ مالاً مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ اَفْقَرَهُ اللهُ. کسى که از غیر حلال به کسب مال برخیزد، خداوند او را دچار فقر مى کند.
مَنِ اکْتَسَبَ مالاً مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ کانَ زادُهُ اِلَى النّارِ. کسى که از غیر حلال کسب مال کند، آنان مال توشه او به سوى جهنم است.
ثروتى که زکات، خمس، حق سائل، حق محروم، و دیگر حقوق شرعى آن پرداخت نشده، حلال مخلوط به حرام است، و تصرف در آن جایز نیست، و خوراندن حرام یا حلال مخلوط به حرام به زن و بچه و دیگران خود معصیتى غیر از معصیت به دست آوردن حرام، یا حبس حقوق واجبه است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: شَرُّ الاَْمْوالِ ما لَمْ یَخْرُجْ مِنْهُ حَقُّ اللهِ سُبْحانَهُ. بدترین اموال آن مالى است که حق خدا «خمس ـ زکات» از آن خارج نشده است.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: خداوند روز قیامت مردمى را از قبورشان به محشر مى آورد، که دستانشان به گردنشان بسته، به اندازه یک مورچه قدرت گرفتن چیزى را ندارند، ملائکه به شدت آنان را سرزنش مى کنند، و مى گویند: اینان مردمى هستند که خداوند به آنها ثروت عطا کرد، ولى حق خدا را از مال خود به صاحبان حق ندادند.
91/2/27
12:13 ع
اسباب بخشودگى گناه
آری خداوند متعال به واسطهی رحمت و کرامت بی انتهایی که دارد یکی از پاداشهایی که برای بسیاری از اعمال خوب قرار داده است بخشایش گناهان است. چنانچه در روایات حکایت شده: که خداوند با هر کار نیکی که انجام میدهیم گناهی را پاک میکند.7 به عنوان نمونه نظر شما را به بعضی از اعمال که باعث بخشیدن گناهان میشود جلب مینماییم:
الف. صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد ـ علیهم السلام ـ
از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است: «کسی که نمیتواند کاری کند که گناهانش پاک شود پس باید زیاد بر محمد و آل او صلوات بفرستد زیرا زیاد فرستادن صلوات گناهان را از بین میبرد.8
ب. سفر زیارتی حج یا عمره نیز، باعث پاک شدن گناهان میشود.9
ج. زیارت اهل بیت(علیهم السلام) به ویژه امام حسین(علیه السلام)10
د. خوش اخلاقی نیز سبب بخشوده شدن گناهان می شود.چنانچه از امام صادق علیه السلام نقل شده است «خوش اخلاقی مانند حرارت خورشید، گناهان را از بین میبرد.»11
هـ . سجدهی فراوان، شخصی نزد پیامبر اسلام آمد و عرض کرد گناهانم زیاد شده است حضرت فرمودند: «زیاد سجده کن زیرا سجده فراوان، مانند باد که برگها را روی زمین می ریزد گناهان را از بین میبرد.»12
و. خواندن دعاها از جمله دعای کمیل در هر هفته نیز باعث بخشش گناهان میشود.13
ز. گریه نمودن بر مصائب امام حسین(علیه السلام)14
ح. انفاق نمودن به مردم:15 از امام علی(علیه السلام) نیز حکایت شده: «کفارهی گناهان بزرگ و عظیم، فریاد رسی از بیچارگان میباشد.»16
ط. رفتن به سوی مسجد برای نماز جماعت.17
ی. مراعات تقوی.18
خلاصه همهی اعمال خیر مثل قرائت قرآن، نماز، زیارت برادران دینی یا عیادت مریض یا پرستاری از مریض و... همه و همه باعث پاک شدن گناهان میشود.
3. تحمل مشکلات و سختیها:
با توجه به روایات اهل بیت(علیهم السلام) بدست میآید که علت بسیاری از مشکلات، سختیها، بیماریها و همچنین فقر و غم و اندوه و... این است که خداوند اراده کرده است تا با این روش، بندهی خود را از گناهانی که انجام داده است رها سازد تا دچار عذابهای سخت و طاقت فرسای آخرتی نگردد.19
از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل شده:
«پیوسته برای مرد و زن مؤمن، بلا و گرفتاری در بدن و مال و فرزندان وجود دارد، تا اینکه خدا را در حالی که هیچ گناهی بر عهده او نیست ملاقات کند.20 (کنایه از مرگ می باشد.)»
3 ـ شفاعت که شرح آن در جلد اول تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 48 سوره «بقره» آمده است.
4 ـ پرهیز از گناهان «کبیره» که موجب بخشش گناهان «صغیره» مى گردد، همان طور که شرح آن در ذیل آیه 31 سوره «نساء» آمده است.
خداوند متعال به واسطهی رحمت و کرامت بی انتهایی که دارد یکی از پاداشهایی که برای بسیاری از اعمال خوب قرار داده است بخشایش گناهان است. چنانچه در روایات حکایت شده: که خداوند با هر کار نیکی که انجام میدهیم گناهی را پاک میکند
5 ـ عفو الهى که شامل افرادى مى شود که شایستگى آن را دارند، همان طور که در آیه 48 سوره «نساء» بیان شده است.
مجدداً یادآورى مى کنیم: عفو الهى مشروط به مشیت او است، و به این ترتیب، عمومى و بدون قید و شرط نیست، و مشیت و اراده او تنها در مورد افرادى است که شایستگى خود را عملاً به نوعى اثبات کرده اند.
از اینجا روشن مى شود: چرا شرک قابل عفو نیست; زیرا مشرک ارتباط خود را از خداوند بکلى بریده است و مرتکب کارى شده که بر خلاف اساس تمام ادیان و نوامیس آفرینش است.( تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 524)
ملعون در نگاه امام صادق علیه السلام
یونس ابن یعقوب از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که:
[در خصوص مومنان]هر بدنی که چهل روز آسیبی به آن وارد نشود، ملعون است و دور از رحمت خداوند.
گفتم: واقعاً ملعون است!؟
فرمود: بله.
گفتم: واقعاً!؟
باز فرمود: بله.
پس چون امام(علیه السلام) سنگینی مطلب برای من را مشاهده کرد، فرمود:
ای یونس! از جمله ی بلا و آسیب به بدن، همین خراش پوست و ضربه خوردن و لغزیدن و یک سختی و خطا کردن و پاره شدن بند کفش و چشم درد و مانند اینها است [نه لزوماً مصیبت های بزرگ].
مومن نزد خداوند با فضیلت تر و گرامی تر از آن است که بگذارد چهل روز بر او بگذرد و گناهانِ او را پاک ننماید؛ ولو به یک غم پنهان در دل، که او نفهمد این غم از کجا حاصل شده است.
به خدا قسم، وقتی یکی از شما سکه های درهم را در کف دست وزن می کند و متوجه نقصان آن شده و غصه دار می شود، سپس دوباره وزن می کند و متوجه می شود که وزنش درست بوده، همین غصه ی کوتاه و گذرا، موجب آمرزش برخی از گناهان اوست.
91/2/27
12:11 ع
یکی از راههای خلاص شدن از گناهان توبه است. راهی که قرآن به ما آموزش میدهد آنجا که میفرماید: «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً»؛ «بسوی خدا توبه کنید توبهای خالص»
راههای از بین بردن گناهان چیست؟
چنانچه در آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) آمده است هر چند انسان گناه زیادی انجام داده باشد، باب بازگشت به خدا و از بین بردن گناهان همیشه باز است چرا که خداوند در قرآن با بیانی مهربانانه میفرماید:
«یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً»1 ؛ «ای بندگان من که بر خود اسراف کردهاید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همهی گناهان را میآمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»
پس باید دانست که رحمت الهی بسی بیشتر از گناهان ما و گناهان همهی مخلوقات است، و جایی برای ناامید شدن ما نیست؛ و باز خداوند برای بخشیدن ما راههایی را قرار داده که برخی از آنها را بر میشماریم:
1. توبه:
یکی از راههای خلاص شدن از گناهان توبه است. راهی که قرآن به ما آموزش میدهد آنجا که میفرماید: «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً»2 ؛ «بسوی خدا توبه کنید توبهای خالص»
توبه آنچنان که در روایات معنا شده است یعنی پشیمانی قلبی و واقعی از کارهایی که انجام دادهایم. و لازمهی این پشیمانی، تصمیم بر ترک آن عمل زشت می باشد . پس توبه یعنی پشیمان بودن از گناه و تصمیم بر ترک گناه. چنانچه انسان به این حالت برسد اصطلاحا توبه نموده است.
ممکن است سؤال شود: چه کار کنیم تا این حالت پشیمانی برای ما حاصل شود؟ پاسخ: برای تحصیل حالت توبه راههای متعددی وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
الف. تفکر: از جمله انسان به نتایجی که گناهان در دنیا و آخرت دارد و عذابهای سخت و دردناکی که برای گناهان قرار داده شده است فکر نماید.3
ب. استغفار: در این راه لازم است انسان فراوان استغفار و طلب بخشش نماید؛ چنانچه قرآن کریم میفرماید:
«وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ»4 ؛ «و اینکه از پروردگار خویش آمرزش بطلبید سپس بسوی او باز گردید.»
پرهیز از گناهان «کبیره» که موجب بخشش گناهان «صغیره» مى گردد، همان طور که شرح آن در ذیل آیه 31 سوره «نساء» آمده است
ج. دعا: خواستن و استمداد از خداوند و ائمه اطهار(علیه السلام) که این حالت پشیمانی واقعی و مداوم، برای انسان حاصل شود زیرا در روایات حکایت شده: اگر انسان به درجهی توبه کنندگان برسد مانند کسی است که تازه متولد شده است و گناهی به عهده او نمی باشد.(التائب من الذنب کمن لا ذنب له)5
2. انجام اعمال نیک:
راه دیگری که برای خلاص شدن از گناهان وجود دارد انجام دادن اعمال نیک و پسندیده است چرا که قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» ؛6 «بدرستی که حسنات و اعمال نیک، سیئات (و آثار آنها را) از بین می برد.»
91/2/26
8:21 ص
راههای نفوذ در دلهای مردم!
معمولا محبوب شدن و محبوب بودن بین مردم یکی از دغدغه های بسیاری از ما انسان هاست، و هر کس به فراخور طبیعت و موقعیتش می خواهد قلب های بیشتری را از آن خود کند .
اما با توجه به این همه اختلاف سلیقه و روحیات مختلف افراد چگونه می توان در قلب های آن ها رخنه کرد ؟ و یا چه می شود که عده ای چون آهن ربا همه را به خود جذب می کنند و به اصلاح جاذبه آنان زیاد است ؟ اگر بخواهم اینگونه باشم چه راهکارهایی برای من وجود دارد ؟
اگر می خواهی مردم تو را دوست بدارند به آن ها خوبی و نیکی کن و به آنچه در دست آن هاست طمع نکن و چشم نینداز.(این دستورالعمل از سنت ؛ اما دستورالعمل خداوند در کتاب :) (نحل، 90) «انَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ ...» «خدا به عدالت و نیکى کردن ... فرمان مىدهد».و فرمود: «انَّ اللَّهَ یأْمُرُکُمْ أنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ الى اهْلِها وَ اذا حَکَمْتُمْ بَینَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ» (نساء، 57) «خدا به شما فرمان مىدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید و چون میان مردم حکم مىکنید به عدالت حکم کنید».
دعا را باید از ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) بیاموزیم. او به خدای سبحان عرض می کند: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ » پروردگارا دلهای گروهی از مردم را متوجه ذریه و خانواده ی من کن، که آنان را دوست داشته باشند و بطلبند و محبوب بین مؤمنان گردند.
قرآن کریم راه محبوب شدن بین مؤمنان را بیان کرده فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا.» آنان که از نظر عقیده مؤمن و از نظر اعمال صالح اند، خدا برای آنها محبت قرار داده و آنان را محبوب دلهای دیگران می کند.
بر اساس آنچه در روایتی امده است زیاد خواندن سوره نجم موجب می شود فرد نزد مردم محبوب واقع شود.(ثواب الاعمال 116)
برای این قسمت از بحث قسمتی از کتاب معراج السعادة ص 504 را انتخاب کرده ایم :
فصل: اهتمام در ثواب قضاى حوائج مسلمین و اعانت بر ایشان و این، از صفات شریفه، و ثواب به جا آوردن آن بىحدّ و نهایت است.
حضرت رسول- صلى اللّه علیه و آله- فرموده که: «هر که یک حاجت برادر خود را بر آورد، چنان است که در همه عمر خود خدا را خدمت کرده است». «5»و فرمود: «هر که راه رود به جهت حاجت برادر خود در یک ساعت از شب یا روز، خواه آن را بر آورد یا نه بهتر است از براى او از اعتکاف دو ماه». «احیاء العلوم، ج 2، ص 185»
و از حضرت امام محمد باقر- علیه السّلام- مروى است که: «هر که برود در پى بر آوردن حاجت برادر مسلم خود، خداى- تعالى- هفتاد و پنج هزار ملک را امر مىفرماید که او را سایه بیندازند. و هیچ قدمى بر نمىدارد مگر این که خدا از براى او حسنه مىنویسد و سیئه را محو مىکند. و درجه او را بلند مىگرداند. و چون از حاجت او فارغ شد ثواب حج و عمره از براى او ثبت مىکند». « کافى، ج 2، ص 197 ح 3»و فرمود: «هر که برادر او حاجتى به نزد او بیاورد و او نتواند روا کند و دل او مشغول شود به اینکه اگر مىتوانست روا کند روا مىکرد خداى- تعالى- به این جهت او را
و از حضرت امام جعفر صادق- علیه السّلام- مروى است که: «هر که بر آورد حاجتى از برادر مؤمن خود را، خداى- تعالى- در روز قیامت صد هزار حاجت او را بر مىآورد، که یکى از آنها داخل کردن اوست به بهشت. و یکى دیگر آن است که: خویشان و برادران و آشنایان او را داخل بهشت مىکند، اگر دشمن اهل بیت نباشند».
کسى نیک بیند به هر دو سراى که نیکى رساند به خلق خداى
خدا را بر آن بنده بخشایش است که خلق از وجودش در آسایش است
و اخبار بر این مضامین بسیار است، که شرح دادن همه آنها ممکن نیست. و خود این مطلب چندان ظاهر است که احتیاج به بیان ندارد، زیرا همه مردمان، بندگان خداوند منّاناند، و هر که با بنده کسى نیکى کند همانا با او کرده است. بلکه بسا باشد که مولا از نیکى کردن به بنده او خشنودتر مىشود از نیکى کردن به خود او. پس کسى که رضاى خدا را جوید، در کارگذارى بندگان او نهایت اهتمام را به جا مىآورد.
از روایات به دست مىآید که رعایت امورى چند موجب جلب محبت دیگران است از جمله: 1- دیندارى، 2- افتادگى و تواضع، 3- بخشندگى، 4- خوشخویى (چهره شاد و روى باز)، 5- مهربانى و اظهار دوستى به دیگران، 6- دل برکندن از آن چه مردم دارند (طماع نبودن)، 7- رعایت انصاف در معاشرت با دیگران، 8- کمک مالى به دیگران در سختى و خوشى (مانند قرضدادن)، 9- وفادارى ، و...