سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
< 1 2

88/5/17
9:59 ص

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی

با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا

تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید

گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن

عکس یک خنجر ز پشت سر پی مولا کشید

گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم

راه عشق و عاشقی و مستی و نجوا کشید

گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش

عکس حیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س) کشید

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن

در بیابان بلا تصویر یک سقا کشید

گفتمش از غربت و مظلومی و محنت بکش

فکر کرد و چهار قبر خاکی از طاها کشید

گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم

گریه کرد آهی کشید و زینب کبری (س) کشید

گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق

عکس مهدی (عج) را کشید و به چه بس زیبا کشید

گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین (ع)

گفت این یک را ببایدخالق یکتا کشید


  

88/5/14
3:54 ع

زنبیل پر از ترانه در دستش بود          یک نامه عاشقانه در دستش بود

ختم صلوات داشت باران انگار          تسبیح هزار دانه در دستش بود

 

چون رود رها شدی روان و سرمست          دریا نم نم به موج هایت پیوست

باران دارد به سمت تو می آید          هر قطره گرفته است چتری در دست

 

هم پهلوی فاطمه شکسته است هنوز         هم دست علی ز پشت بسته است هنوز

دارند هنوز خیمه ها می سوزند          زینب به امید تو نشسته است هنوز

 

درسی که مرور می کنی عاشوراست          هر جا که عبور می کنی عاشوراست

ای وارث زخم های هفتادو دو تن          روزی که ظهور می کنی عاشوراست

 

آقا تو که خوب می توانی ما را           از این همه غربت برهانی مارا

لای کلمات ندبه پنهان شده ایم          تا اینکه بیایی و بخوانی مارا

 

ای اصل امید، بیم ها را دریاب          بابای همه یتیم ها را دریاب

هر چند خدا خودش کریم است اما         لطفی کن و یاکریم ها را دریاب

 

با امدنت دل مرا دریا کن          این سوخته را جزیره خضرا کن

آقا تو مگر نه اینکه دنبال منی          من گم شده ام بیا مرا پیدا کن

 

هر چند که بیمار تو هستیم همه          دیوانه ی دیدار تو هستیم همه

بین خودمان بماند آقا، عمریست          انگار طلبکار تو هستیم همه

 

از شنبه درون خود تلمبار شدیم          تا آخر پنجشنبه تکرار شدیم

خیر سرمان منتظر دیداریم               جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم

 

فریاد حسین را شنیدیم همه           از کوفه به سوی او دویدیم همه

رفتیم به کربلا ولی برگشتیم            از شمر امان نامه خریدیم همه

 

هم چاه، سر راه تو باید بکنیم         هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم

این نامه چندم است که می خوانی         داریم رکورد کوفه را می شکنیم


  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
رهگذر[99]
 

آنچه اندیشی پذیرای فناست/آنچه در اندیشه ناید آن خداست


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ