89/7/26
1:57 ع
بر درد عشق نسخه و درمان اثر نکرد
مرهم برای زخم غم تو ثمر نکرد
تنها حریم پاک تو داریم زآن زمان
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
از هر قبیله ای به تو امید بسته اند
نبود کسی که چشم تو بر او نظر نکرد
شاهنشه غریب، امیر رئوف طوس
دل نیست، آنچه داغ تواش پر شرر نکرد
در بازکن که از ره دوری رسیده ام
این خسته بی دلیل در این ره، خطر نکرد
امشب، سحر دوباره به کوی تو آمدم
مخمورم و به شوق سبوی تو آمدم
بر حال من به جان جوادت نگاه کن
فکری به حال این دل بی سرپناه کن
بر زائران پاک تو من غبطه می خورم
آقا ترحمی به من پر گناه کن
امشب برات کرب و بلای مرا بده
ما را دوباره زائر آن بی سپاه کن
گر این زیارتم شده دیدار آخرین
در روز حشر یاد من رو سیاه کن
در راه عشق، اهل غم و درد خواستی
با چشم نافذت تو مرا مرد راه کن
مولا به جان ما تو بگو با امام عصر
یوسف بیا بخاطر من ترک چاه کن
تا روز حشر نوکری ات افتخار ماست
اینجا بهشت روی زمین جنت الرضاست
سروده احسان محسنی فر
89/7/25
1:37 ع
مرا در تن بود تا جان علی گویم علی جویم
بجنبد تا رگم در جان علی گویم علی جویم
ز پیدا و ز پنهانم همین یک حرف را دانم
که در پیدا و در پنهان علی گویم علی جویم
اگر اهل خراباتم وگر شیخ مناجاتم
به هر آئین ، به هر دستان علی گویم علی جویم
علی دین است و ایمانم ،علی درد است و درمانم
چه با درد و چه با درمان علی گویم علی جویم
علی حلال مشکل ها ،علی آرامش دلها
کند تا مشکلم آسان علی گویم علی جویم
اگر در خانقه افتم وگر در میکده خفتم
به هر معموره و ویران علی گویم علی جویم
ز مهر او سرشت من ، جمال او بهشت من
هم اندر روضه ی رضوان علی گویم علی جویم
علی باب الله عرفان ،علی سرالله سبحان
به نور دانش و عرفان علی گویم علی جویم
اگر درویش و مسکینم وگر دیندار و بی دینم
چه با کفر و چه با ایمان علی گویم علی جویم
اگر تسبیح می گویم وگر زنار می جویم
به هر اسم و به هر عنوان علی گویم علی جویم
ز سوره سوره ی قرآن ، ز یاسین و ز الرحمان
به هر آیه ز هر تبیان علی گویم علی جویم
اگر از وصل خوشحالم وگر از هجر نالانم
چه با وصل و چه با هجران علی گویم علی جویم
به محشر چون برآرم سر ، به نزد خالق اکبر
به گاه پرسش و میزان علی گویم علی جویم
شاعر : موافق
89/7/17
2:34 ع
این خانم با کرم محترم را برای وصف امام رضایش شدن آفریدن
اصلا" تمامی ایران زمین را برای ملک خصوصی پایش شدن آفریدن
هر چند دانی نداریم، گندم که داریم ، گیرم مدینه نرفتیم، ما قم که داریم
زهرا حضورش نیازی به مردم ندارد، اصلا ظهورش مدینه یا قم ندارد
بالی که این آسمان را ندارد، چه دارد، آن کس که این آستان را ندارد، چه دارد
من حاجتم را به دست مسیحا ندادم، بال و پرم را به این آسمانها ندادم
جبریلم و در کرم خانه لانه گرفتم، من حاجتم را از این آستانه گرفتم
عصمت تباری که همسایه اش را ندیده، همسایه اش نیز هم، سایه اش را ندیده
بانوی والا مقامی که مافوق نور است، خورشید هفت آسمانی که مافوق نور است
جبریل حتی حریف کمالش نمی شد ،آیینه هم روبرو با جمالش نمی شد
پروازها با قنوتش به بالا رسیدند، اعجازها با نگاهش به عیسی رسیدند
غیر از خدایا خدایا صدایی ندارد، روی زمین غیر محراب جایی ندارد
در بارگاه جلالی تعبد تعبد ،در آستان کمالی تحجر تحجر
امروز باران ترین عنایت به دستش ،فردا فراوان ترین شفاعت به دستش
با لطف بسیار دست بگیری دارد، چه خوب تا می کند با فقیری که دارد
از یک طرف دختر مرد مشکل گشاهاست
از یک طرف خواهر آبروی گداهاست
او حلقه اتصال رضا با جواد(ع) است، باب الحوائج ترینی که باب مراد است
وقتی که می خواست ازخانه اش در بیاید، یعنی به سمت حریم پیمبر بیاید
دورو برش از برادر برادر قرق بود
راه از پسرهای موسی بن جعفر(ع) قرق بود
دست پسرهای موسی بن جعفر(ع) نقابش
پای پسرهای موسی بن جعفر(ع) رکابش
تا چادرش خاکی از رد پایی نگیرد
تا معجر با حجابش به جایی نگیرد
او آمد و مایه افتخار همه شد، دست گل مریمی بهار همه شد
گیرم نبودیم اما سلامش که کردیم ،گیرم ندیدیم ما احترامش که کردیم
ما سر بلندیم از اینکه گلابش نکردیم
با ازدحام سر کوچه آبش نکردیم
او آمدو درس خواهر شدن رو نوشتو
قربان قبل از برادر شدن رو نوشتو
چه خوب شد که مسیرش به مقتل نیافتاد
چه خوبنر بارها از روی تل نیافتاد
گودالی از کشمکش های لشکر ندیدو
بالای سرنیزه ها سر ندیدو
از خواهری که برادر ندارد
بوسه زند بر گلویش اگر سر ندارد.
یا حضرت معصومه (ع)
89/7/14
12:37 ع
تا کی به پشت پرده غیبت نشینی جان من
پس رخ عیان کن بر جهان ای یوسف کنعان من
از دوریت بغض گلو گویی سوار سینه شد
بر این شمار سال ها غم در دلم آیینه شد
کم کم دلم از این و از آن سیر می شود
با چشم مهربان تو تسخیر می شود
تا چند پوشانی رخت بر این زمستان ای بهار
پایان بده با دیدنت بر لاله های انتظار
هر روز پشت پنجره می ایستم به غم
اشکی که دانه دانه سرازیر می شود
این خوابها که همسفر هر شب منند
یک روز مو به مو همه تعبیر می شود
در انتظار دیدنت هر روز و شب طی می شود
پس وعده دیدار این هجران بگو کی می شود
ابر بهارم یابن الزهرا تاکی ببارم یابن الزهرا
ای آخرین مسافر دنیا کجایی
ای یوسف صحرایی زهرا کجایی
در کوچه های بی کسی یک نای در جوش و خروش
هر جمعه گویی می رسد بانگ انا المهدی به گوش
با این همه جرم و گناه من خود حجابت گشته ام
این جمعه هم آمد ولی درد فراغت تازه شد
این ماتم هجران تو مولا چه بی اندازه شد
شاها نظر به ما کن لطفی بر این گدا کن
در یک قنوت وترت آقا ما رو دعا کن
دلم هوای دیدنت کرد
یا طلعت الرشیده برگرد
ای روشنی بخش دلم تو آفتابی
کی می شود بی پرده بر دنیا بتابی
یه سر اگه شد آقا، بیا به روضه ما
تا از شرار آهت،آتیش یگیره اینجا
همراه خود ای بی قرینه
یه شب مارو ببر مدینه
شاید مرا یک شب کنار خود نشانی
بالا قبر مادرت روضه بخوانی
روضه از آن جوانی، که شد قدش کمانی
هم شد رویش سپید و، هم رویش ارغوانی
تا جمعه دیگر برایت ندبه می خوانم به شور
شاید که یک آدینه دیگر بود وقت ظهور
89/7/13
11:42 ص
ز هر کسی که گرفتم سراغ خانه تو
ز من گرفت نشان از تو و نشانه تو
ای منجی مقتدی کجایی
کی پرده ز چهره می گشایی
یوسف گمشده فاطمه، به هر کی گفتم خونه مولام کجاست .؟ یه جوابی بهم داد شرمنده شدم .گفت تو میگی من غلام مهدیم، اونوقت ادرس خونه اربابتو نداری.
ما منتظر ظهور هستیم
دل خسته و منتظر نشستیم
ای شاه نظر به سوی ما کن
نگار من ، بت من ، خوب من، سید من
بگو که از که بگیرم سراغ خانه تو
یک جرعه ز دیدنت بنوشم
این درد فراغ خود بپوشم
دلم به حال دلم سوخت
بس که هر شب و روز ، گرفت این دل غرق به خون، بهانه تو
هر جمعه غروب دل خراب است، جون تشنه در انتظار اب است
این شام غمت بیا سحر کن
کام شیعیان همه شکر کن
آقا جان بگو جواب دلمو چی بدم؟
هر دم ازم سوال میکنه
هر دم ازم جواب می خواد
حرف دلم اینه
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است
شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است
لب تشنه اگر اب نبیند سخت است
یابن الحسن
یابن الحسن