91/2/3
3:25 ع
مردم شهر چه ها بر جگرت آوردند
شعله بر سوختن بال و پرت آوردند
دست سمت رخ هم چون قمرت آوردند
گل یاسم چه بلایی به سرت آوردند
خواب بودی ورم پلک ترت را دیدم
رفتی از هوش کنارم، به خودم لرزیدم
بعد از آن روز که من سوختنت را دیدم
مُردم و زنده شدم زخم تنت را دیدم
باورم نیست بمانی کفنت را دیدم
غیرت کوچه و اشک حسنت را دیدم
چند وقتی ست که خوابش پر کابوس شده
غیرت کودکمان زخمی ناموس شده
وای اگر بال و پرت میل به پرواز کند
زخم سر بسته ی پهلوت دهن باز کند
از تب نیمه شب تو سخن آغاز کند
باید امروز نگاهت کمی اعجاز کند
ور نه از خس خس راه نفست می میرم
آه، از شهر مدینه چه قدر دلگیرم
اشک چشمان ترت کاش امانت می داد
سوزش بال و پرت کاش امانت می داد
دنده ی دردسرت کاش امانت می داد
شب و درد کمرت کاش امانت می داد
نقشی از صورت خورشید در این شام بکش
بسترت سرخ شده، پس نفس آرام بکش
بشکند دست بزرگی که به رویت بد زد
از لج من به روی بازوی تو آمد زد
خواست تا دست بیافتد چه قدر بی حد زد
دشمنت زخم پیاپی به دلم خواهد زد
با زمین خوردن تو سینه ی من تیر کشید
دست من را نفس خسته به زنجیر کشید
در نگاه تو غم سوختنی معلوم است
غمت از دوختن پیرهنی معلوم است
در سراشیبی گودال تنی معلوم است
کشت? بی سر و پاره بدنی معلوم است
تکه های بدنش سهمیه? هر نیزه است
زیر و رو کردن او زیر سرِ سر نیزه است
مسعود اصلانی
91/2/3
3:23 ع
دو پلک شب شکنت گریه می کند زهرا
برای سوختنت گریه می کند زهرا
چقدر آب شدی این دو هفت? آخر!!!
لباسِ در بدنت گریه می کند زهرا
کبودتر شده ای، پس نفس عمیق بکش
تلاش کن، حسنت گریه می کند زهرا
دوباره راز گل سرخ سینه افشا شد
دوباره زخم تنت گریه می کند زهرا
کفن سوا مکن از گنج? جهیزیه ات
حسین بی کفنت گریه می کند زهرا
وحیدقاسمی
91/2/2
10:39 ص
علی شاه علی ماه، علی نصر من الله
علی ورد لب هر دل آگاه
علی اصل وجودم، علی بود و نبودم، علی روی سجودم
علی ذکر لب ربّ ودودم
علی حصن حصین است، علی عین یقین است، علی حبل متین است
علی بر همه عالم، امیر مؤمنین است
علی صوم و صلات است، علی حج و زکات است، علی برگ برات است، تجلی صفات است
علی بر همه عالم سفینه النجات است
علی آیت عظما، علی عالی اعلا، علی والی والا
همین مرتبه اش بس، شده شوهر زهرا
علی عصمت داور، علی شافع محشر، علی بر همه رهبر، علی فاتح خیبر، علی عشق پیمبر
همین مرتبه اش بس، علی ساقی کوثر
علی نفس رسول است، درِ شهر علوم است، علی مهر قبول است
و هم کفو بتول است
علی راز و نیاز است، علی سوز و گداز است، علی محرم راز است
علی رمز قبولی نماز است
علی بود و مدینه، پر از نفرت و کینه
علی بود و فراق نبی و امت نامرد
علی بود و دلی لب به لب از رنج و غم و درد
علی بود و دل تنگ، و یک امت صد رنگ، پر از خدعه و نیرنگ، که دارند سر جنگ
و مردی که دلش سنگ تر از سنگ...
خلیفه فدک فاطمه را داده به او پس...
ره فاطمه را بست به کوچه، دل شیعه چو بشکست به کوچه
بگوید به همان مردک ملعون:
فدک ارث پیمبر، که داده ست به دختر...
همه عهد گسستند، به شورا بنشستند، در خانه شکستند...
علی خانه نشین شد، دلش زار و حزین شد، زنش نقش زمین شد
ولی غاصب حقش، امیر مؤمنین شد...
طلب کرد همان برگ فدک را
بپاشید به زخم دل ما ظرف نمک را
زبان قاصر و الکن، از آن واقعه گفتن
همین جمله بگویم که کنی گریه? خون بار
یکی ضربه از آن مردک ملعون و یکی پهن? دیوار
شده پاره از آن ضربه چرا گوش و گوشوار...
دو چشمش شده کم سو، در آن اوج هیاهو، بگیرد ز همه رو
شده ورد لبش در وسط کوچه، علی کو؟ علی کو؟!
غریب وطنم کو؟
عصایم حسنم کو؟!!
روح الله گائینی
91/2/2
10:33 ص
کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند
سند تیر به اصغر زدن امضا کردند!
بعد پیغمبر اسلام چه ها کرد امت
که دو تا قامت محبوبهی یکتا کردند!
آب غسلش نشده خشک، عجب امت دون
قدر دانی ز عزیز شه بطحا کردند!
در گرفت آتش و زهرا و پسر در پس در
کو زیانی که بگویم چه به زهرا کردند؟!
زده بودند به لب ها چو همه قفل سکوت
چاگران، خیره شده حمله به مولا کردند
باغبان بند به گردن، گل و غنچه پرپر!
گلشن خرّم طاها همه یغما کردند
تا که آن شیر زن از شیر خدا کرد دفاع
چه بگویم که چه برنامهای اجرا کردند؟!
کودکان گه به پدر، گاه به مادر نگران
دست کوچک به سما برده، خدایا کردند!
علی انسانی
91/2/2
10:30 ص
گلی که فصل خزان بر دمید، محسن بود!
گلی که رنگ چمن را ندید، محسن بود!
گل همیشه بهار علی، که از بیداد
چو غنچه جامه به پیکر درید، محسن بود!
کنار خانهی زهرا، یگانه سربازی
که شد به راه ولایت شهید، محسن بود!
یگانه طفل شهیدی که چشم مادر هم
شد از نظارهی او نا امید، محسن بود!
یگانه طفل شهیدی که کس نمیداند
ز بعد قتل، کجا آرمید، محسن بود!
یگانه ره سپر راه عشق کز منزل
جدا نگشته به منزل رسیده، محسن بود!
یگانه مرغ پر و بال بستهای کآخر
ز آشیانهی سوزان پرید، محسن بود!
تو خون ز دیده (موید)! بریز و بازگوی:
گلی که رنگ چمن را ندید، محسن بود
91/2/2
10:29 ص
دوباره شب شد و سر درد دارد
بمیرم باز مادر درد دارد
نباید دست زد بر عضوهایش
که آیه آیه کوثر درد دارد
شبی آهی کشید و زیر لب گفت
خدایا مرگ کمتر درد دارد
من از گودی چشمانش گرفتم
که زخم دیده ی تر درد دارد
حسن تب دارد و در خواب گوید
نزن سیلی ستمگر درد دارد
پریشان باش ای گیسو چو بختم
که دیگر دست مادر درد دارد
محسن عرب خالقی
91/2/2
10:27 ص
گمان کنم دگر این دردها دوا نشوند
و کودکان تو با شادی آشنا نشوند
اگر قرار به رفتن شده دعایی کن
که نیمه های شب از بین خواب پا نشوند
شنیده ام که به مژگان تو گره خورده
تلاش می کنی و پلک هات وا نشوند
زمان آه کشیدن کمی مواظب باش
که شیشه های ترک خورده جا به جا نشوند
صدای آینه ی خُرد، سینه ات دارد
ولی دعای من این است بی صدا نشوند
به جای من به مغیره همه سلام کنند
همان که دید که شهری حریف ما نشوند
شکست دست تو را و غرور حیدر را
چنان شکست که این زخم ها دوا نشوند
دعا نما که پس از دود و آتش و سیلی
پس از شکستن تو سهم کربلا نشوند
اگر چه کوچه ی ما را گرفت نامحرم
حرامیان همه در قتلگاه جا نشوند
خدا کند که نبینی چه می کند قاتل
و گیسوان حسینت ز نی رها نشوند
خدا کند که پس از غارت حرم خیره
به دختران تو یک مشت بی حیا نشوند
دعا نما که دعای غریب می گیرد
دعای قلب شکسته عجیب می گیرد
91/2/2
10:25 ص
نه مثل ساره ای و مریم! نه مثل آسیه و حوّا
فقط شبیه خودت هستی! فقط شبیه خودت زهرا!
اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه شب قدری
شبیه آی? تطهیری! شبیه سوره (اعطینا)!
شناسنامه تو صبح است، پدر تبسّم و مادر نور
سلام ما به تو ای باران، سلام ما به تو ای دریا!
کبود شعله ور آبی! سپیده طلعت مهتابی!
به خون نشستن تو امروز، به گل نشستن تو فردا!...
بگیر آب و وضویی کن، ز چشمه سار فدک امشب
نماز عشق بخوان فردا، به سمت قبل? عاشورا
علیرضا قزوه
91/2/2
10:22 ص
ای آسمان عاطفه، ای روح بی کران
بعد از تو ناتوان شده بال کبوتران
خیرالنسایی و به خودت می شناسمت
دنیا نداشت غیر خودت از تو بهتران
دینم حرام اگر که به غیر تو رو کنم
تو مال ما، بهشت خدا مال دیگران
شایسته است بعد بیابان نشینیت
گوشه نشین شوند تمام پیمبران
دستش شکسته باد هر آن که تو را شکست
نانش حرام باد هر آن که تو را در آن...
...کوچه فقط به خاطر یک قطعه خاک زد
باید از این به بعد بمیرند نوکران
این روزها که حرمت رویت شکسته اند
خوب است گوشواره درآرند مادران
آن ها تو را زدند، غرور علی شکست
آری شکستنی ست غرور دلاوران
بعد از تو احترام ندارد قبیله ات
مادر که رفت وای بر احوال دختران
علی اکبر لطیفیان